کشکول پورتال جامع شامل خبر، سرگرمی، روانشناسی، زناشویی، مد، دکوراسیون، اشپزی، پزشکی و ....
ضرب المثل خاك به سرم، كدبانو بود مادر مادرم
جمعه 1 تير 1394 ساعت 7:16 | بازدید : 563 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

سياه چادر ايلياتي, ریشه تاریخی ضرب المثل

 داستان ضرب المثل خاك به سرم، كدبانو بود مادر مادرم

 

همانطور كه مرد مي‌بايست كارآمد و لايق باشد زن هم بايد پاك و پاكيزه و كدبانو باشد. هر وقت يك زني در پخت و پز و شست‌وشو شلخته باشد و به پاكي و طهارت اعتنا نكند اين مثل را مي‌زنند.

 

دو نفر پيله‌ور رفته بودند صحرا. نزديك ظهر به يك سياه چادر ايلياتي رسيدند. زن ايلياتي بلند شد تا براي ناهار ميهمانان تازه رسيده شيربرنج بپزد. مقداري برنج توي كماجدان ريخت و بعد از جوشيدن برنج مقداري شير هم روي آن ريخت و با كفگير شروع كرد به هم زدن. در همين موقع سگ گله آمد جلو او و او كه مي‌خواست نفس سگ به آتش نرسد با كفگيري كه در دست داشت توي سر سگ زد و بعد با همان كفگير مشغول هم زدن شيربرنج شد. يكي از ميهمانان به كنايه به رفيقش گفت: «اين زن عجب كدبانوي خوبي است».

 

زن كه فكر كرد از آشپزي او دارند تعريف مي‌كنند با رضايت خاطر گفت: «خاك به سرم، كدبانو بيد، مادر مادرم!»
منبع:farsibooks.ir


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ریشه ضرب المثل ناخوش خر خورده
دو شنبه 17 خرداد 1394 ساعت 20:46 | بازدید : 284 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

ضرب المثل خر خورده, ضرب المثل های قدیمی

داستان ضرب المثل ناخوش خر خورده

 

يك حكيمي بود كه پسرش از آب و گل درآمده بود و درسي خوانده بود و جناب حكيم‌باشي براي اينكه فوت و فن طبابت را به او ياد بدهد او را همراه خودش به عيادت مريض‌هايش مي‌برد. يك روز كه جناب حكيم‌باشي بالاي سر يكي از بيمارها رفت پسرش ديد حال مريض از طبابت بابا بدتر شده و تب او بالا رفته و بستگان مريض هم خيلي پريشان هستند اما بابا خودش را از تنگ و تا ننداخته و مشغول و رفتن به مريض است.

 

البته پسر حكيم كه جوان بود و بي‌تجربه حساب دستش نبود و نمي‌فهميد قضيه از چه قرار است و باباش چه خواهد كرد؟ اما حكيم‌باشي كاركشته كه بارها توي اين تنگناها گير كرده بود تكليف خودشو خوب مي‌دونست با طول و تفصيل و آب و تاب مريض را معاينه كرد و موقع معاينه كردن هم لفتش داد و بعد از معاينه اخم‌هاشو تو هم كرد و با اوقات تلخي و تغير گفت: «مگه من نگفتم مواظبش باشيد و نگذاريد ناپرهيزي كنه؟»

 

دور و بری های مريض كه منتظر چنين حرفي نبودند جا خوردند و هاج و واج به هم نگاه كردند و از ميان آنها يكيشون با من و من گفت: «نه خير ناپرهيزي نكرده، نگذاشتيم ناپرهيزي كنه» اما حكيم‌باشي با خاطرجمعي فراوان خيلي قرص و محكم جواب داد: «نه خير، حتماً ناپرهيزي كرده اگر ناپرهيزي نكرده بود با آن نسخه من تا حالا هم تبش بريده بود، هم حالش خوب شده بود»

 

توپ و تشر حكيم‌باشي كار خودش را كرد و يكي از كسان بيمار با لحني كه پشيماني و عذرخواهي ازش مي‌باريد گفت: «تقصير از ما شد كه روبه‌روي او خربزه پاره كرديم. او هم چشمش كه ديد دلش خواست، ديديم مريضه گناه داره، ما هم يك قاشق نازك بئش داديم».

 

پسر حكيم وقتي كه ديد همه با تعجب و تحسين به باباش نگاه مي‌كنند با غرور فراوان سراپاي پدرشو ورانداز كرد و باطناً خيلي خوشحال شد كه همچي پدري داره... اما از وقتي كه همراه پدرش به عيادت مريض مي‌رفت گرچه خيلي شگردها ازش ديده بود ولي اين يك چشمه را دفعه اول بود كه مي‌ديد.

 

وقتي بابا و بچه برگشتند خونه، پسر حكيم‌باشي با اصرار و سماجت از باباش خواست تا اين راز مگو را بهش بگه. حكيم‌باشي هم بادي به بروت انداخت و گفت: «بچه‌جون انقده كه ميگم هرو مي‌ريم عيادت مريض حواست را جمع كن براي همينه.

 

مگه نديدي وقتي كه داشتيم مي‌رفتيم تو خونه سطل زباله‌شون پر بود از پوست خربوزه و پوست انار، هر وقت نسخه دادي و حال مريض خوب نشد به دور و بر رختخوابش، به اين ور و آن ور اتاق و حياط نگاه كن. اگه يه دونه اناري يا يه تكه پوست خربوزه افتاده بود بدان كه از اون به مريض هم دادند. هوش به خرج بده و به هوش خودت بگو مريض نا پرهيزي كرده».

 

مدتي از اين مقدمه گذشت و يك روز حكيم ‌باشي زكام سخت شد و ده روزي توي خونه افتاد و حكيم ‌باشي به اين خيال كه پسرش هم فوت و فن كار را ياد بگيره هم مريض‌هاش به سراغ حكيم ديگري نروند او را سر مريض فرستاد و تو محكمه نشوند.

 

از قضا يك روز اومدند دنبالش و بردنش به عيادت يك مريض، او هم نسخه داد و اومد. پس فرداش كه دوباره به عيارت مريض رفت ناخوش حالش بدتر شده بود پسر هم تمام آن ادا اطوارهاي بابا را درآورد و آخر سر بادي به گلو انداخت و گفت: «نگفتم نگذاريد ناپرهيزي كنه؟» يكي از بستگان ناخوش جواب داد: «ابداً... اصلاً... ما دست از پا خطا نكرده‌ايم، شما هرچي گفته‌ايد ما همون‌ها رو موبه‌مو انجام داديم»

 

پسر حكيم‌باشي با اوقات تلخي و بد لعابي ناشيونه فرياد زد: «نه خيز ناپرهيزي كرده... حتماً ناپرهيزي كرده نه خير همينه كه ميگم». خوشمزه اينكه هرچه بستگان بيمار بيشتر انكار مي‌كردند پسر حكيم‌باشي اصرارش بيشتر مي‌شد و از حرفش برنمي‌گشت به‌طوري كه سماجت و پافشاري او دور و بري‌هاي مريض را عاجز و ذله كرده بود. عاقبت هم دنباله اصرارش به اينجا رسيد كه فرياد زد: «نخير ناپرهيزي كرده و خر خورده!... نخير ناپرهيزي كرده و خر خورده كه اينجوري حالش بد شده» همين كه پسر حكيم‌باشي گفت خر خورده كه اينجوري حالش بد شده طاقت جمعيت طاق شد و بي‌اختيار زدند زير خنده و آقازاده از خجالت غرق عرق شد و مثل گربه كتك خورده غيبش زد.

 

حكيم‌باشي وقتي فهميد آقازاده چه دسته گلي به آب داده دوبامبي زد توي سرش و پرسيد: «از كجا به فكر خر خوري مريض افتادي!؟» بيچاره خنگ بيهوش گفت: «وقتي از تو حياط رد شدم ديدم يه پالون خر كنج حياط گذاشته‌اند. خيال كردم خر خورده...!!»
منبع:farsibooks.ir


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ضرب المثل های مشهور انگلیسی درمورد پول
دو شنبه 13 خرداد 1394 ساعت 21:23 | بازدید : 277 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

انواع ضرب المثل, ضرب المثل درباره پول

ضرب المثل های انگلیسی با معنی فارسی در مورد پول


A fool and his money are soon parted

افرادی که با بیدقتی پولشان را خرج می کنند و بالاخره فقیر می شوند.

 

A good name is better than riches
آبرو و نام نیک بهتراز ثروت است بقول سعدی: نام نیکو گر بماند زادمی  به کزو ماند سرای زرنگار

 

A good payer is master of another's purse
کسی  که درمورد بازپرداخت بدهی خود خوش قول و درستکار باشد می تواند هرموقع که لازم شد پول قرض بگیرد.

 

Early to bed and early to rise makes a man healthy,wealthy and wise
سحر خیزی باعث کامیابی است.

 

He who pays the piper calls the tune
کسی که به نوازنده پول می دهد تصمیم می گیرد که چه آهنگی بنوازد.(پول داشته باش رو سبیل شاه نقاره بزن )

 

Health is better than wealth
سلامتی بهترین ثروت است.

 

If you pay peanuts you get monkeys
کارفرمایی که به کارکنانش حقوق کمی بدهد کارکنان خوبی نخواهد داشت.

 

Money doesn't grow on trees
پول علف خرس نیست که راحت بشود آن را بدست آورد.

 

Money is a good servant but a bad master
پول بودنش برایت خدمت می کند اما اگر نباشد و قرضش بگیری آنوقت روزگارت سیاه میشود.

 

Money is the root of all evil
عشق به پول ریشه تمام بدی هاست.


Money isn't everything

چیزهای بسیار زیبایی نیز دراین دنیا وجود دارد همه اش پول نیست.

 

Money makes money
با سرمایه گذاری می شود از پول پول درآورد.

 

Neither a borrower nor a lender be
بهتر است نه قرض بدهی و نه قرض بگیری ( تا راحت باشی )

 

Pay beforehand was never well served
اگر برای خدمتی یا سرویسی اول پولش را بپردازی بعید بنظر می رسد کار خوبی برایت ارائه دهند.

 

Riches have wings
پول و ثروت مانند پرنده بال دارد و اگر دقیق نباشی فورا" می پرد.

 

The best thing in life are free
چیزهای با ارزشی در زندگی وجود دارند که رایگان هستند مانند عشق- دوست - صحت بدن

 

The rich knows not who is his friend
آدم پولدار که باشد دوستان واقعی خود را نخواهد شناخت ( مگسانند گرد شیرینی )

 

Where there is muck there is brass
پول از کارهای پست هم به دست می آید مثل جستجوی زباله ها برای مواد بازیافتنی.

 

You can't take it with you when you die
همه چیز دراین دنیا خواهد ماند خوش بحال آنانکه کم چیزی دارند که بگذارند و بروند.درست مثل مسافری که کوله بارش سبک است.

 

look after the pennies and the pounds will look after themselves
خرد خرد چیز خریدن ثروت آدم را بر باد می دهد باید از پول خردها مواظبت نمود وگرنه اسکناسهای درشت خودشان مواظب خودشان هستند.

 

منبع:nasserkhalilzad.blogfa.com


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تصاویری از پشت صحنه سریال شمعدونی
سه شنبه 17 ارديبهشت 1394 ساعت 17:19 | بازدید : 286 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

داستان سریال شمعدونی
این مجموعه داستان دو خانواده است که عطا و هوشنگ سرپرستی آن را برعهده دارند. عطا فرزندی دارد که برای او بسیار عزیز و دوست داشتنی است اما او کودکی کنجکاو است و بنیان قصه هم بر درگیری عطا با فرزند خود استوار است.

 اسامی بازیگران سریال شمعدونی
 آتنه فقیه نصیری، محمدرضا داوودنژاد، محسن قاضی مرادی، حسن معجونی، رویا میرعلمی، نگار عابدی، امیر کاظمی ،محمد نادری و …

 

تصاویر پشت صحنه سریال شمعدونی

تصاویر سریال شمعدونی, عکس های سریال شمعدونی

تصاویری از پشت صحنه سریال شمعدونی

 

ازیگران سریال شمعدونی,داستان سریال شمعدونی

 سروش صحت کارگردان سریال شمعدونی

 

داستان سریال شمعدونی, عکس بازیگران سریال شمعدونی

 حسن معجونی بازیگر سریال شمعدونی

 

 کارگردان سریال شمعدونی,عکس های سریال شمعدونی

آتنه فقیه نصیری در سریال شمعدنی

بقیه عکس ها در ادامه ی مطلب

 


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ضرب المثل آن تار مو غیر این چپه است
سه شنبه 16 ارديبهشت 1394 ساعت 9:59 | بازدید : 220 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

ضرب المثل ایرانی, ریش

ریش گرو گذاشتن


اگر شخصی بخواهد پولی از كسی قرض كند و چیزی گرو بگذارد و قول سود كلانی بدهد؛ اما قصد فریب داشته باشد، مثل فوق را در موردش به كار می برند.

 

قصه ی آن چنین است: روزی مردی روستایی ناشناس در دكان یك حاجی می رود و از او تقاضای مقداری پول به عنوان قرض می كند. حاجی می گوید: «‌ای بابا، من كه تو را نمی شناسم چطوری پولم را به تو بدهم؟ آخر یك گرویی، یك چیزی باید بسپاری. »‌

 

مرد می گوید: «‌حاجی، ریشم را گرو می گذارم.» حاجی قبول می كند. مرد روستایی اطراف را نگاه می كند و در نهایت ناراحتی و با دل نگرانی دست می برد و یك تار از موی ریشش را می كند و به حاجی می دهد. حاجی هم تار مو را با نهایت احتیاط در كاغذی می پیچد و كاغذ را در صندوق می گذارد و دو دستی، پول را تقدیم مرد می كند...

 

 


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ضرب المثل لوطي خور كردن
پنج شنبه 31 فروردين 1394 ساعت 10:22 | بازدید : 226 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

ضرب المثل لوطي خور كردن,ضرب المثل های قدیمی


عبارت بالا كنايه از تقسيمي است كه بدون رعايت هيچ قاعده كلي در مال مفت كه بي زحمت به دست آمده باشد معمول و مجري دارند و عبارت مزبور از آن جهت مصطلح شده است كه اگر لوطي چيزي گير بياورد در ميان مي گذارد و بدون هيچ شرط و تشريفاتي همه از آن برخوردار مي شوند.

اگر چه در لغتنامه دهخدا اين عبارت كنايه از: در معرض چپاول و غارت نهادن و به تاراج بردن آمده است ولي به طور كلي لوطي خور كردن و لوطي خور شدن از مصطلحات عمومي است و در ميان وضيع و شريف صورت ضرب المثل پيدا كرده است.


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ضرب المثل روضه خان پشم چال
سه شنبه 4 اسفند 1393 ساعت 11:16 | بازدید : 210 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

روستای پشم چال, ریشه تاریخی ضرب المثل

اين ضرب المثل در موردي به كار مي رود كه در مجمعي متكلم و گوينده مطلبي را چند بار تكرار كند و يا به صورت ديگر، افرادي كه متدرجاً به آن جمع مي پيوندند هر يك جداگانه از متكلم بخواهند كه مطلب را از سر بگيرد تا همه از آن موضوع آگاهي حاصل كنند در چنين مواردی متكلم و ناطق را به روضه خوان پشم چال تشبيه مي كنند

 

كه ريشه تاريخي آن به اين شرح آمده است:
مطالب آتي الذكر كاملاً مدلل مي دارد كه پشم چال قريه و آبادي بالنسبه معتبري بود و در يكي از مناطق ايران وجود خارجي داشته است ولي متأسفانه تاكنون نگارنده در هيچ يك از فرهنگهاي جغرافيايي ايران از محل و موقع اين آبادي نام و نشاني نيافته است.

 

اما مطلبي كه وجود خارجي قريه پشم چال را مسلم مي دارد اين است كه به قرار تحقيق در ادوار گذشته در بعضي از روستاهاي جنوب ايران به ويژه منطقه فارس معمول و متداول بود كه در ايام وليالي اعياد و سوگواريهاي مذهبي يك نفر معمم را دعوت مي كردند كه در آن مدت براي آنان روضه بخواند و از اين رهگذر ثوابي ببرند و توشه آخرت را تأمين كنند.

 

ضمناً وجود آخوند و طلبه روحاني در قراء و قصبات ايران كه ساكنانشان اكثراً عامي و بي سواد بودند سالي چندبار لازم و ضروري به نظر مي رسيد تا به تعاليم و احكام مذهبي آشنايي حاصل كنند، مطهرات و محرمات را بشناسند و به اعمال و آداب نماز و روزه و ساير واجبات و مستحباتي كه در دين اسلام آمده است عمل نمايند.

 

از طرف ديگر چون وضع و بنيه مالي روستاييان اجازه نمي داد كه يك يا چند نفر بتوانند حقوق روضه خوان را بدون كمك و مساعدت ديگران در تمام سال تعهد نمايند لذا در آن مناطق چنين معمول و متداول بود كه حق الزحمه روضه خوان را همه رعايا و روستاييان مجتمعاً از محصولات خود گندم و جو و انگور و غيره در موقع برداشت محصول مي پرداختند.

 

پيداست قبول حق الزحمه روضه خوان براي روستاييان اين حق را ايجاد مي كرد كه از مواعظ و گفتار روضه خوان همه يكسان بهره مند شوند نه آنكه افرادي كه زودتر به مجلس روضه خواني آمده اند بشنوند و استفاده كنند اما روستايياني كه به علت گرفتاريهاي روزمره تأخير داشته و ديرتر در آن مجلس حاضر شده اند از آن محروم بمانند. به همين جهات و ملاحظات روضه خوان موظف بود به تعداد نفراتي كه وارد مجلس مي شدند گفتارش را از سر گيرد و به اصطلاح معروف از بسم الله شروع كند.

 

از آنچه گفته آمد اين نتيجه به دست مي آيد كه به طور قطع و مسلم روضه خواني به اين شكل و صورت خاص در بعضي روستاها به ويژه در جنوب ايران تداول داشت و روضه خوان ناگزير از تكرار مطلب بود چون به اين نحو و كيفيت براي اولين بار در قريه پشم چال يعني همان قريه مجهول المكان- روضه خوانده شده است لذا اصطلاح روضه خوان پشم چال در معاني و مفاهيم استعاره اي به صورت ضرب المثل درآمده است.

منبع:


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ضرب المثل هایی درباره مهمان
سه شنبه 13 بهمن 1393 ساعت 16:7 | بازدید : 246 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

مهمان نوازی, ریشه تاریخی ضرب المثل

ایام نوروز و ضرب المثل هایی درباره مهمان

به مهمان همیشگی ، خوشآمد گفته نمی شود .
ضرب المثل آلمانی

 

مهمان هر روزه دزد آشپزخانه است
ضرب المثل اسپانیایی

 

مهمان همیشگی سربار می شود .
ضرب المثل عبری

 

مهمان و ماهی در ظرف سه روز می گندند .
ضرب المثل ایتالیایی

 

برای مهمان یک روزه یک مایل به استقبالش می روند .
ضرب المثل عبری

 

مهمان مثل باران بوده و باران مداوم نیز کسالت بار است .
ضرب المثل عبری

 

چیزهایی را که یک مهمان در عرض یک ساعت می بیند ، صاحب خانه به دشواری در عرض یک سال می بیند .
ضرب المثل آلمانی

 

یک مهمان ، همیشه نباید مهمان باشد.
ضرب المثل رومی

 

مهمان دل آزار مثل نمک برای چشم دردناک است.
ضرب المثل دانمارکی

 

مهمان تنها به خانه شادمان و خوشبخت می آید.
ضرب المثل برمه ای

 

بیرون کردن یک مهمان ، شرم آورتر از نپذیرفتن یک مهمان است .
ضرب المثل رومی

 

هفت روز ، نهایت عمر یک مهمان است .
ضرب المثل برمه ای

 

هفت روز ضیافت بوده و نه روز کشمکش است .
ضرب المثل رومی

 

مهمان دو خانه از گرسنگی می میرد .
ضرب المثل هندی

 

مهمان ناخوانده ، بلا است
ضرب المثل آلمانی

 

سرفه ی مهمان ، به معنای قاشق خواستن است.
ضرب المثل عبری

 

بهتر است که مهمان در اوج احترام ، منزل را ترک کند .
ضرب المثل آلمانی

 

ترک مهمان ، آرامش میزبان را به همراه دارد .
ضرب المثل چینی

منبع:forums.boursy.com


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستان ضرب المثل بلبل به شاخ گل نشست
یک شنبه 18 خرداد 1393 ساعت 22:28 | بازدید : 773 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

وقتی که یک نفر حرف زشت و نابجایی بزند می‌ گویند حکایت این بابا هم همان حکایت بلبل است که به شاخ گل نشسته !
 

در روزگار قدیم یکی از خان‌‌ ها تمام دوستان خود را که همه خان بودند به منزل خود دعوت کرد . روز میهمانی تمام خان ‌‌ها سوار بر اسب بندی همراه نوکر مخصوص خود به خانه خان آمدند چون هر کدام از یک محل بودند همراه هم نیامدند بلکه جدا جدا آمدند ، وقتی جلو منزل رسیدند از اسب پیاده شدند و نوکر مخصوص هم اسب را در طویله یا جای دیگر بست و خوب به اسب رسید و از آن پذیرایی کرد ، آمدند در اتاق پذیرایی نشستند  .
 
البته هر نوکری مسؤول پذیرایی ارباب خود بود ، تا وقت ناهار شد و از طرف صاحبخانه شروع کردند به ناهار دادن میهمان‌‌ ها و هر کدام از نوکر ها دست به سینه برای پذیرایی ارباب خود آمده بود . به خوبی خان ‌‌ها را پذیرای کردند و ناهار دادند یکی از خان ‌‌ها که مشغول غذا خوردن بود چند دانه پلوا که با رنگ خورشت هم زرد شده بود بر پشت سبیلش چسبیده بود اما خود خان متوجه نبود ، تا اینکه نوکرش متوجه این موضوع شد و دید ، یک دفعه از کنار در صدا زد : آقا ! آقا ! هر کدام از خان ‌‌ها صدای نوکر خودشان را می ‌شناختند و همه خان ها سر خود را برگرداندند و نوکر را نگاه کردند تا همان خانی که در پشت لبش باقیمانده غذا بود سرش را بلند کرد ، دید نوکر خودش هست و جوابش داد ، نوکر گفت : « آقا ، بلبل به شاخ گل نشست » خان متوجه شد ، پشت لبش را خوب پاک کرد ، بقیه خان ‌‌ها که در آن مجلس بودند خیلی تعجب کردند که این نوکر عجب حرف قشنگی زد و چطوری ارباب خودش را متوجه این موضوع کرد .
 

بعد از چند دقیقه یکی از خان ‌‌ها به مستراح رفت و رسم چنان بود که وقتی آقا به مستراح می ‌رفت نوکر او آفتابه را پر می ‌کرد و برایش می ‌برد . وقتی این نوکر آفتابه آب را برای خان برد ، خان رو کرد به او و گفت : « دیدی امروز توی مجلس نوکر فلانی چه حرف قشنگی زد ، چه نوکر خوبی ، واقعاً خیلی خوب بود ، و آقای خود را سرافراز کرد ، خوب گوش کن ببین چه می ‌گویم ، هفته دیگر من میهمانی دارم و همه این خان‌‌ ها به منزلم می ‌آیند بعد از خوردن ناهار من همین کار را می‌ کنم یعنی مقداری خوراکی به لب و سبیلم می ‌مالم تو باید خوب متوجه باشی ، یک دفعه صدا بزن و همین حرفی را که امروز نوکر فلانی گفت تو هم بگو تا من ، در آن مجلس سربلند و سرافراز شوم » .

نوکر این حرف ارباب را به یاد سپرد تا اینکه روز میهمانی فرا رسید و تمام خان ‌‌ها آمدند ، وقت ناهار که شد و سفره غذا را چیدند و خان‌‌ ها مشغول غذا خوردن شدند درحین غذا خوردن همان خان یعنی صاحبخانه مطابق حرفی که به نوکرش در هفته قبل زده بود مقداری غذا بر پشت لب و سبیلش باقی گذاشت ، خوردن غذا که تمام شد خان انتظار کشید که نوکرش همان حرف را بزند ولی نوکر آن عبارت را فراموش کرده بود و هر چه خواست آن حرف را به یاد بیاورد نتوانست خان هم چپ‌ چپ به نوکرش نگاه می ‌کرد و منتظر بود و اشاره می ‌کرد تا اینکه نوکر یک دفعه صدا زد : « آقا ! آقا ! » خان متوجه شد و سر را بلند کرد و گفت : « بله » بقیه خان ‌‌ها هم متوجه شدند . نوکر گفت : « آقا آن چیزی که آن هفته تو مستراح به من گفتی پشت لب و روی سبیل شماست پاکش کن !! »

منبع:www.100100.ir


موضوعات مرتبط: سرگرمی , دنیای ضرب المثل , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
تماس با ما

سلام دوستان عزیز می خواستم بهتون اطلاع بدم به لطف خدای مهربان پورتال کشکول توانست در مسابقات وبلاگ نویسی استانی رتبه ی اول را کسب کنه !!! شاد باشید و تندرست

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پورتال جامع کشکول و آدرس kashkoul.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 469
:: کل نظرات : 3

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 9
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 1740
:: بازدید ماه : 2122
:: بازدید سال : 8384
:: بازدید کلی : 108480