کشکول پورتال جامع شامل خبر، سرگرمی، روانشناسی، زناشویی، مد، دکوراسیون، اشپزی، پزشکی و ....
اینترنت و دنیای جدید
جمعه 10 تير 1394 ساعت 9:19 | بازدید : 829 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

اینترنت,تاثیراینترنت بر نحوه ی تعامل و ارتباط,معایب اینترنت

نوشته شده توسط بنیانگذار سایت Persians Are Not Arabs

همه ما از فواید وجود اینترنت در زنگی روزمره آگاه هستیم، اما از طرفی شاهد تغییرات و تاثیرات منفی آن در زندگی شخصی، خانوادگی، فرهنگ  و روابط و رفتار های اجتماعی نیز هستیم.

 

ارتباط:
اینترنت نحوه ی تعامل و ارتباط را با دوستان و حتی در محیط کاری، با همکاران تغییر داده است. به عنوان مثال برای ابراز احساساتمان کافی است به جای خنده ی بلند از سه حرف (lol) استفاده کنیم و احساس خوشحالی یا خنده مان را دیجیتالی به اشتراک بگذاریم.

 

سرعت:
دسترسی سریع و آسان به اطلاعات و ارتباطات، سطح توقع و استاندارد ها را بالا برده است. بدین صورت که با عادت کردن به سرعت بالا، رفته رفته فرهنگ عجول بودن در شخصیتمان شکل می گیرد، به طوری که آمار نشان داده است اگر ویدیویی آنلاین در 2 ثانیه اول نمایش داده نشود، بیشتر مردم شروع به ترک آن صفحه می کنند.

 

همچنین این دسترسی آسان، سطح تحمل زمان پاسخگویی را کم کرده، به طوری که بیشتر افراد با عدم دریافت پاسخ سریع، دلخور و ناراحت می شوند یا حتی در بعضی مواقع باعث نگرانی و دلشوره ی آنها می شود.

 

دوستی:
اینترنت، دوستی ها را تغییر داده است. گذشته را به زمان حال آورده است و رخداد های گذشته را طوری ثبت کرده است که در زمان حال نیز بسیاری از مردم همچنان می بایستی پاسخگو باشند. دوست های حقیقی و مجازی طوری تثبیت شده اند که حذف و دوری از وقایع و زندگی خصوصیشان تقریبا غیر ممکن شده است.

 

رقابت:
دسترسی آسان به عکس های اطرافیان باعث مقایسه و رقابت بیشتر شده است. با وجود آگاهی نسبت به اینکه عکس ها فقط لحظات خوش زندگی را ثبت می کنند و نمای واقعی زندگی و مشکلات آن را به تصویر نمی کشند، اما نا خودآگاه خود را با دیگران مقایسه می کنیم و با تمرکز بر زندگی دیگران با واقعیت زندگی خود فاصله می گیریم و با گذشت زمان دلسردی و سر افکندگی را جایگزین آرامش و آسایش خود و عزیزانمان می کنیم.

 

قدرت:
اینترنت به مردم، افکار و صدایشان قدرت بخشیده است. با به اشتراک گذاشتن عکس ها و فیلم هایشان توانسته اند چهره ای از خود بسازند که با واقعیتشان تفاوت دارد. همچنین به وجود آمدن شغل های کاذبی مانند فروشنده، مشاور، مانکن، بدن ساز و ... را شاهد هستیم که معمولا بدون اعتبار و مدرک، مجوز و تجربه کافی هستند اما دوستان و طرفداران بسیاری در سر تاسر دنیا دارند.

 

تعریفی دیگر:
پس بیایید تعریفمان را از دوستی عوض کنیم که دنیای دوستی هم اکنون به شکل دیگریست، از همسایه ی خود بی خبریم در حالی که از افراد غریبه ی آن سر دنیا با خبریم. معاشرت و تفریحمان در دنیای مجازی، بدون حضور فیزیکی دوستان حقیقی محدود شده است.

 

دریافت اخبار دنیا نیز به صورت دیگریست. امروز فقط دنبال اخبار زندگی آدم های معروف نیستیم، بلکه زندگی شخصی کسانی که به هر دلیلی معروف شده اند یا کاراکتر های مجازی جالبی در ذهن مردم ایجاد کرده اند، برایمان جذاب تر است و آنقدر در این رخداد ها و اتفاقات بیهوده غرق شده ایم که مسائل و مشکلات زندگی خودمان را فراموش کرده ایم و ارزش خود و زندیگیمان را در یک لایک یا کامنت خوب از طرف دیگران می بینیم.

 

سفر:
سفر، معنا و مفهوم خود را از دست داده است. سفر های داخلی دیگر سفر محسوب نمی شوند چرا که در برابر عکس های به اشتراک گذاشته شده دوستان و کاربران اینستاگرام  در سر تا سر دنیا، رفتن به شمال یا دیگر شهرستان ها خیلی به چشم نمی آیند.

 

مردم بیشتر از آنکه از سفرشان لذت ببرند، بر روی ثبت و به اشتراک گذاشتن آن در دنیای مجازی متمرکز شده اند. بخشی از لذت های با دوستان و نزدیکان خود بودن و گردشگری، منتقل شده به اشتراک گذاری وجه و نمای لذت بردن با دوستان در فضای مجازی، هر چند واقعیت نداشته باشد.

 

ازدواج:
اینترنت با آنکه دسترسی به مردم را آسان کرده و شرایط آشنایی بین افراد را فراهم آورده است اما، انتخاب را دشوار تر کرده و به دلیل وجود گزینه های بیشتر و بهتر تصمیمگیری را مشکل کرده است.

 

به وجود آمدن روابط احساسی تند و سریع، عشق های کاذب، موقت و سطحی روند ازدواج و ارزش ها را تغییر داده است و باعث متزلزل شدن روابط زنا شویی شده است. در دنیای جدیدمان انسان بودن، عشق، اعتماد، احترام، مهربانی، صبر و گذشت که پایه های اصلی زندگی و روابط زناشویی هستند کمرنگ شده است.

 

حتی با مدرنیزه شدن که اینترنت نقش بسزایی در آن دارد، ازدواج های نا همگون از لحاظ اجتماعی، فرهنگی، مالی، مذهبی و تحصیلی بیشتر شده است که می توانند دلایلی برای نا موفق بودن و حتی جدایی زندگی زنا شویی باشند.

 

عمل زیبایی:
بنا به گزارش  NewMediaTrendWatchتقریبا بیش از یک میلیارد نفرسرتاسر جهان ازشبکه های اجتمایی استفاده می کنند که بیش از نیمی از آنان بطور روزانه بیش از یک بار از آن استفاده می نمایند. متخصصین می گویند که محبوبیت این شبکه های اجتماعی نه تنها در نحوه تربیت بچه ها تاثیر گذاشته بلکه حتی باعث ازدیاد عمل های زیبایی شده و حتی شاخص های جدید عمل های زیبایی نیز بوجود آورده.

 

خوب است بدانیم که چرا تعداد جراحی های زیبایی به شدت افزایش یافته است؟
افراد با در اختیار قرار دادن عکس و چهره ی خود در فضای مجازی و به دنبال آن با توجه به نظرات مثبت  و منفی دیگران راجع به چهره یا بدن خود تصمیم می گیرند و به عمل های زیبایی سینه، شکم، بینی، چانه، تزریق ژل در نقاط مختلف بدن روی می آورند تا مطابق میل و استاندارد شبکه های اجتماعی شوند غافل از اینکه این عمل ها و تغییرات غیر قابل برگشت هستند و در برخی موارد عوارض جدی به همراه دارند که سلامت فرد را به خطر می اندازد.

 

تمرکز:

جریان اطلاعات سریع و زیاد روزمرگی باعث شده در مقابل تاخیربیشتر حساس باشیم و همچنین روی توان تمرکزو حافظه بلند مدت تاثیرگذاشته  و ذهن را به تصمیمات کوتاه مدت و آنی سوق داده. میزان اثر بخشی و کارایی افراد در هر زمینه ای نیز بخاطر همین عدم تمرکز کم شده.

 

حریم خصوصی:

زندگی شخصی، کاری و حریم خصوصی افراد تحت تاثیر این مدرنیزه شدن قرار گرفته است به طوریکه اگر شخصی نخواهد وارد این عرصه و دنیای مجازی شود، دوستان با به اشتراک گذاشتن عکس یا اطلاعات دیگر به حریم خصوصی فرد بی احترامی کرده اند. همچنین باعث شده که مردم جور دیگری رفتار کنند و بر رفتار، گفتار و نوشتار خود محتاط شوند که این عاملی است بر تغییر فرهنگمان...

 

نتیجه گیری:
در جواب به 2 مطلب می بایست اشاره کرد: آگاهی و مدیریت، که البته شکل آن برای هر کس منحصر به فرد و متفاوت است و فرمول خاص و مشترکی ندارد.

 

بطور کلی می بایستی مدیریت زندگی شخصی را با توجه به تغییرات سریع پیرامونمان، تقویت و تمرین کنیم. از آنجایی که جلوی این تغییرات را نمی توانیم و یا نمی خواهیم بگیریم باید خود را با دنیای جدید وفق دهیم و سعی کنیم بر روی اهداف اصلیمان متمرکز باشیم تا از مسیر منحرف نشویم و به بیراهه نرویم. این عوامل فقط انحراف ایجاد کرده که با توجه به سرعت زندگی بالا می تواند روز به روز فاصله مان را از اهداف اصلی بیشتر کند لذا در وهله اول به شناخت خود و آگاهی از ضعف های خود میبایستی  پی ببریم  و در وهله  دوم از تغییرات، عامل های بجود آورنده و ریشه تغییرات آگاه باشیم  و سپس راه های مقابله با آن را در حد ممکن بشناسیم.
 در نهایت نیز توصیه میشود که خود را در نکات مثبت متمرکز کنید تا از این تغییرات بهره بجویید.

 

هم چنین منطبق شدن سریع به محیط دنیای جدید و تمرین عدم مقایسه پی در پی و متمرکز شدن روی خوبی های هر دوره از زندگی (در هر جا و هر شرایطی) و تغییر تاثیر منفی بر خود چیزی است که همگی باید تمرین کنیم.

 

اینترنت,تاثیراینترنت بر نحوه ی تعامل و ارتباط,معایب اینترنت

 

دنیای دیگر:
عادت و نیاز روزمره به اینترنت اعتیاد آور شده بطوری که عدم دسترسی به آن باعث سلب آرامش و آسایش شده و عدم ارتباط با دوستان در فضای مجازی از مدت زمانی بیشتر باعث  افسردگی هم میتواند بشود.

 

• بیش از 230 میلیون توئیت روزانه ارسال می شود.
• بیش از 800 میلیون آپدیت در فیسبوک رخ می دهد.
• چهار میلیارد نفر هر روز در یوتوب ویدیو می بینند.
• بیش از یک میلیارد جستجو بتنهایی در سایت گوگل بطور روزانه انجام می گیرد.
• روزانه 4 میلیارد بازدید از سایت به اشتراک گذاری ویدیو یوتوب صورت می گیرد.
• در هر دقیقه در یوتوب بیش از60 ساعت ویدیو آپلود می شود.

 

میانگین ساعت های سپری شده توسط کاربران اینترنتی در جهان در هر ماه 16 ساعت بوده که:

 

• 22% در شبکه های اجتماعی،
• 21% در جست و جو،
• 20% در خواندن مطالب،
• 19% در ایمیل و ارتباطات،
• 13% در سایت های رسانه ای
• و 5% در خرید آنلاین بسر می برند.

حال می پرسیم آیا دنیای ما عوض نشده؟ آیا می توان مانند گذشته زندگی و حتی فکر کرد؟ یا باید خودمان را با دنیای جدید تغییر و وفق بدهیم ؟

 

بطور خلاصه می توان به بعضی معایب  دیگر نیز اشاره کرد:
معایب:
1- وجود اطلاعات غلط و گمراه کننده.
2- دسترسی راحت به سایت ها و مطالب اغوا کننده که می تواند برای گروه هایی خطرناک باشد.
3- اعتیاد آوری استفاده از اینترنت که سبب می شود بعضی ها ساعت های متمادی در سایت های متنوع و جذاب گردش کنند.
4- عوارض جسمانی ناشی از اعتیاد به اینترنت و عدم تحرک در کودکان و جوانان، هیجانات زیاد و استرس ناشی از آن، بیحوصلگی و اشکالات اجتماعی ناشی از ضعف تعامل با افراد در جامعه...
5- طعمه قرار گرفتن افراد در مقابل تبلیغات وسیع تمام رسانه های دیجیتال و اینترنتی
6- تسهیل راهای تقلب و ایده ها و افکار دیگران را بنام خود عرضه کردن و یا کلاه برداریهای اینترنتی و عرضه محصولات تقلبی.
7- سرعت بالای دنیای دیجیتال بطور کلی سبب گردیده است تا تمرکز و اندیشه ژرف در افراد دچار نقصان شود.
8- امکان بسرقت رفتن اطلاعات شخصی و عوارض سوء ناشی از آن.
9- امکان خسارت های سنگین اقتصادی در اثر از کار افتادن اینترنت در اثر قطع برق و یا ویروس ها.
10- لطمه شدیدی که به ادبیات وارد می شود بدیل آنکه از کد ها و علایم بجای جمله های زیبا و موزون و قافیه دار استفاده می شود. حتی در محاوره های اینترنتی.
11- کاهش ارزش دوستی بدلیل دسترسی راحت و زیاد از حد
12- اعتیاد به "لایک" ها و ترشح دوپامین
13- خلا زندیگی های امروزه
14- فرو رفتن در دنیای مجازی و فاصله گرفتن با دنیای واقعی
15- از دست دادن ارتباط با طبیعت


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


از وابسته شدن کودک تان به تبلت با این روشها جلوگیری کنید
جمعه 9 تير 1394 ساعت 8:3 | بازدید : 685 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

وابسته شدن کودک به تبلت

وابسته شدن کودکان به تبلت یکی از معضلات پدر و مادرهای امروزی است

 

وابسته شدن کودکان به تبلت یکی از معضلات پدر و مادرهای امروزی است. در این بین راه هایی برای جلوگیری از وابسته شدن کودک تان به تبلت وجود دارد.

فلاح، کارشناس ارشد روانشناسی : وقتی «آن» را در دستان کودکانه اش می گیرد، چشمان زیبا و انگشتان ظریفش دوان دوان در میان صفحات رنگارنگ «آن» به جستجوی چیزی تازه و سرگرم کننده می دود و وقتی آن چیز را پیدا می کند، مغزش را با تمام نورون های سرزنده و کنجکاوش دو دستی به «آن» تقدیم می کند. تبلت را می گویم که امروز، از همان بدو تولد، تاثیرش را در زندگی فرزندان ما آغاز می کند.

نمونه عینی آن را دور و برمان زیاد دیده ایم : از نوزدانی که با صدای لالایی ضبط شده در تبلت به خواب می روند و چند ماهه هایی که فقط با دیدن فلان کلیپ انیمیشن از صفحه تبلت آرام می گیرند تا کوچکترهایی که با ادای کلمه تبلت زبان باز می کنند.


راهکارهایی که می توانند در کاهش اولیه احساس نیاز کودکان به تبلت، موثر باشند
از چند سال پیش که تبلت برای نخستین بار به دنیای کودکان ما راه پیدا کرد، دیری نپایید که به داستان آنها چسبید؛ کمی بعد پای نگرانی های جدید مانند اعتیاد فرزندانمان به این وسیله هم به زندگی ما باز شد؛ نگرانی هایی که خیلی زود شدّت و حدّت خودشان را به رخ مان کشیدند و ما را واداشتند تا داد کمک خواهی مان را بلندتر فریاد بزنیم.


البته که یک پای این قضیه هم افراط گری های خودمان در آشنا کردن فرزندان مان با فن آوری های روز بوده اما حذف کامل آنها از زندگی کودکان هم راهی نزدیک به سمت هدف نیست. آخر مگر می شود در عصر فن آوری که در و دیوار آن با تبلیغات با شکوه انواع وسایل ارتباطی پر شده است، انتظار داشت که کودک چشمانش را به روی همه چیز ببندد؟ یا مگر می شود وقتی کودک این وسایل را در مهمانی و کوچه و بازار در دست همه اطرافیانش می بیند، برای سر در آوردن از این دنیای نو وسوسه نشود؟!

سوءـتفاهم نشود؛ اصلا نمی خواهم از عصر فن آوری و تحفه های آن دفاع کنم، ( اگر چه با این هجمه ضد فرهنگ، مصرف گرایی، که بلای جان زندگی مان شده، نیازی به دفاع امثال من نیست!) و یا استفاده از تبلت برای بچه ها را توصیه و توجیه کنم؛ فقط می خواهم این را بگویم که ما وقتی می توانیم از فرزندانمان محافظت کنیم که بپذیریم حذف کامل مخاطرات از زندگی خودمان و دیگران غیرممکن است.

آنچه در عوض ممکن و مفید است، آشنایی خودمان و به تبع کودکانمان با تهدیدهای پیش رو و مهارت های تبدیل کردن آنها به فرصت هایی برای خلق یک زندگی خوب و سالم است. تبلت مانند تلویزیون و رایانه به طور کلی بد نیست و در کنار معایبش، خوبی هایی هم دارد؛ بخصوص که به تازگی تبلت هایی خاص کودکان نیز به بازار آمده است.

آنچه بد یا شاید خیلی بد است، اعتیاد به تبلت است؛ پدیده ای که اگر گریبانگیر کودکمان شود، کودکی کردن را از او می گیرد، درست مثل دیگر انواع اعتیاد.
 
چه کار کنیم؟
وقتی می گوییم تبلت باشد ولی اعتیاد به آن نباشد، منظورمان سخن گفتن از یک رویکرد کمی متفاوت، نسبت به پیشگیری از این پدیده شوم است. رویکردی که مانند گذشته، تنها درصدد اثبات تاثیری عرضه محصولات بر رفتار مصرف کننده نیست، بلکه به راهکارهای مدیریت تقاضا توجه می کند. در ادامه با تمرکز بر رویکرد مدیریت تقاضا، راهکارهایی را برای پیشگیری از اعتیاد به تبلت در کودکان، بررسی می کنیم.

عوامل خطرساز اعتیاد به تبلت

برای جلوگیری از اعتیاد کودک تان به تبلت، با او حرف بزنید

 

روش هایی برای پیشگیری از اعتیاد به تبلت در کودکان


1 - هر چه زودتر بهتر
یک اصطلاح خوب درباره پیشگیری، اصطلاح «هر چه زودتر، بهتر» است. می توان گفت، پیشگیری از انواع اعتیاد و از جمله اعتیاد به تبلت، به زمان قبل از تولد و حتی قبل تر، یعنی ازدواج والدین او برمی گردد.

اگر آنطور که در عوامل خطرساز اعتیاد به تبلت گفته می شود، این وسیله گذشته از جنبه سرگرمی و جذابیتی که برای کودک دارد، جبران کننده نبودن ها و کم حوصلگی های پدر و مادرها باشد که این هم نست، باید گفت که دوران اصلی پیشگیری، دورانی است که والدین یکدیگر را به همسری انتخاب می کنند.

انتخاب همسری که به مهارت های همسرداری و فرزندپروری آشناست یا دست کم به آن علاقه کافی دارد، پیش آگهی مثبتی را در رویارویی با مخاطرات آینده نشان می دهد.

2 - خودمان معتاد تبلت نباشیم
اعتیاد نداشتن خود پدر و مادر به تبلت، عامل مهمی است که در پیشگیری موثر است. بدیهی است والدینی که حاضرند هوا ازشان گرفته شود اما تبلت شان نه، فرزندانی به همین سبک و سیاق پرورش خواهند داد.
 
3 - از « حوصله ام سر رفت » کودک تان نترسید تا او به تبلت اش وابسته نشود
عامل دیگری که برای پیشگیری از اعتیاد به تبلت در کودکان مفید است، نترسیدن والدین از «سر رفتن حوصله» بچه هاست. بعضی پدر و مادرها که حوصله بلند شدن صدای بچه یا به هم ریختگی اثاثیه خانه را ندارند، به محض اینکه کودک از سر رفتن حوصله اش شکایت می کند یا حتی پیش از آن، تبلت را به دست او می دهند، او را ساکت می کنند و به این ترتیب این پیام را به او می رسانند که «تو برای پرهیز از سر رفتن حوصله ات که خیلی هم چیز بدی است، نیازمند تبلت هستی!» غافل از اینکه «سر رفتن حوصله» موهبت بزرگی برای خلاقیت کودک است و او بدون نیاز به تبلت هم قادر به آرام کردن این احساس است.
 
4 -برای جلوگیری از اعتیاد کودک تان به تبلت، با او حرف بزنید
ارتباط عاطفی بین اعضای خانواده و توجه آنها به مهارت های گفتگو، عامل مهم دیگری در پیشگیری از اعتیاد به تبلت است. والدینی که هر روز با کودکان خود حرف می زنند (یعنی فقط سوالات بله یا خیر از آنها نمی پرسند، بلکه از آنها می خواهند احساسات شان را بیان کنند) و با حوصله به آنها گوش می کنند، این شانس را دارند که ضمن پیشگیری از به وجود آمدن خلأ روانی در کودک شان، با او درباره عوامل اعتیادزا از جمله تبلت و مضرات آن صحبت کنند.

این والدین می توانند در قالب قصه، نمایش، شعر یا بازی اطلاعات لازم را به کودک شان بدهند. البته شرط اولیه این مسئله آن است که پدر و مادر در این زمینه از آگاهی کافی برخوردار باشند.
 
5 - برای پیشگیری از اعتیاد کودک تان به تلبت اعتماد به نفس او را تقویت کنید
اگر نیاز کودک به احساس اعتماد به نفس و خود ارزشمندی، پیش از آنکه توسط تولیدکنندگان تبلت تأمین شود، مورد توجه والدین قرار بگیرد، اعتماد به نفس و عزت نفسی را در او پرورش می دهد که بدون نیاز به تبلت هم تامین می شود.

برای مثال والدین می توانند قبل از هر کس دیگری زمینه های مناسبی را برای احساس موفقیت فرزندانشان، در حوزه های مختلف هنری، ورزشی و فکری پیدا کنند و موفقیت های کوچک او را ارزشمند بدانند.
 
6 - برای پیشگیری از وابسته شدن کودک تان به تبلت رفت و آمد کنید
مسئله آخر توجه بیشتر به رفت و آمدهای فامیلی است، گردهمایی هایی که رقم زدن خاطرات خوب در زندگی، بدون وجود تبلت را به بچه ها یاد می دهد.
 
وظایف بیرون از خانه والدین برای پیشگیری از اعتیاد کودک تان به تبلت


سهم آموزش و پرورش در وابسته نشدن کودکان به تبلت کم نیست
برای پیشگیری از اعتیاد کودکان به تبلت، نهادهای آموزشی و پرورشی به اندازه خانواده بلکه به موازات آن، اهمیت زیادی دارند. اجرای قانون جهانی ممنوعیت موبایل و تبلت در مدارس، گام مفیدی در کاهش احساس رقابت و نیاز کاذب کودکان نسبت به این وسیله است. گذشته از این، جذاب سازی محیط های آموزشی و تقویت علاقه کودکان نسبت به مدرسه، راه خوبی برای باز کردن مسیرهای گفتگو با دانش آموزان است.

ارائه اطلاعات به آنها درباره فواید استفاده درست و مضرات استفاده نادرست از هر وسیله ای از جمله تبلت هم به دانش آموزان کمک می کند تا در راه انتخاب سرگرمی، صحیح تر قدم بردارند.

به علاوه مهد کودک و مدرسه محیط مناسبی برای آموختن راه های برقراری ارتباط اجتماعی، حل مسئله، شناخت هیجانات خود و شیوه مدیریت کردن آنهاست؛ طوری که کودک برای تامین نیازهای فکری و عاطفی خود کمتر به تبلت احساس نیازمندی کند.
منبع : khorasannews.com
 


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خجالتی ها مشکل روانی دارند؟
دو شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 21:4 | بازدید : 266 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

خجالت و کمرویی

خجالت و کمرویی از جمله عواطف اجتماعی است که در رفتارهای اجتماعی برخی افراد بروز می کند

 

دکتر قنبری، روان پزشک: دلتان می خواهد وقتی وارد یک جمع می شوید چطور با شما رفتار شود؟ قطعا دوست دارید از شما استقبال  به حرف هایتان گوش داده شود، اما اگر از قضا احساس کنید در جمعی که به آن وارد شده اید معذب هستید و مدام می خواهید خودتان را از نگاه دیگران بدزدید و خدا خدا می کنید کسی با شما صحبت نکند، احتمالا جزو آدم های خجالتی هستید.

خجالت و کمرویی از جمله عواطف اجتماعی است که در رفتارهای اجتماعی برخی افراد بروز می کند. اینکه این حالت از کجا می آید، ذاتی است یا اکتسابی، چقدر از آن طبیعی است و چقدرش آزاردهنده است و راهکارهای مقابله با آن همگی از جمله سوال هایی است که در این گفت و گو به آنها پاسخ داده شده است.

خجالتی بودن چطور تعریف می شود؟
خجالت از جمله رفتارهایی است که می تواند افراد را از زندگی عادی روزمره باز دارد. اغلب افراد خجالتی آنقدر با موضوع خجالتشان درگیر هستند که تیپ شخصیتی به نام تیپ شخصیت اجتنابی به خود می گیرند. این افراد در جمع های ناآشنا سخت وارد می شوند و برای ایجاد دوستی های جدید دچار مشکل هستند و معمولا مشکل جراتمندی دارند.

یکی از مواردی که بیشتر این افراد با آن درگیر هستند در «نه» گفتن است. اگر کاری از آنها خواسته شود که نخواهند انجام دهند نمی توانند به بگویند و اغلب به خاطر خجالتشان مورد سوءاستفاده افراد دیگر قرار می گیرند. فرد خجالتی حتی زمانی که نظر مخالف دارد نمی تواند نظرش را بگوید چون نگران است که طرد شود.

برعکس افراد درونگرا، این افراد میل به دوستی دارند و خیلی علاقه دارند در جمع پذیرفته شوند. ولی از ترس طرد شدن شروع به دوستی نمی کنند چون احساس ترس و اضطراب دارند و فکر می کنند کفایت لازم را برای اینکه مورد قبول جمع واقع شوند، ندارند.

به طور کلی همه این علائم در اختلال شخصیت اجتنابی مشخص می شود. جالب است بدانید که شیوع این اختلال 10 تا 12 درصد است و در آقایان و خانم ها چندان تفاوتی ندارد. سن شیوع آن هم معمولا از نوجوانی است گرچه مزاج خجالتی بودن از بچگی در برخی افراد وجود دارد.

آیا افرادی که اضطراب اجتماعی دارند هم درجاتی از خجالتی بودن را نشان می دهند؟
اصطلاح دیگری به نام ترس اجتماعی هم وجود دارد که خصوصیاتی بسیار شبیه اختلال اجتنابی دارد. قطعا همه ما درجاتی از ترس اجتماعی را تجربه کنیم، مثلا وقتی قرار است سخنرانی داشته باشیم یا به صورت شفاهی درس جواب دهیم. این اضطراب دو نمونه دارد؛ یکی نمود ذهنی و شناختی است که در آن فرد مدام در ذهنش نگران قضاوت دیگران است و می ترسد نتواند از عهده اجرای نقشی که به او سپرده شده بربیاید.

یکی دیگر نمود جسمی است که با حالت برافروختگی صورت، لرزش صدا و دست، تپش قلب و تعریق خودش را نشان می دهد. گاهی اوقات این ترس اجتماعی به قدری زیاد است که در کارهای بسیار پایه فرد هم اخلال ایجاد می کند. مثلا اینکه حتی نمی تواند قیمت یک کالا را بپرسد یا در حضور دیگران غذا بخورد و... که این موضوع باعث می شود از جمع اجتناب کند.

این افراد ولع بودن با دیگران را دارند اما به دلیل ترسی که دارند نمی توانند پیشقدم شوند. گاهی اوقات هم این اضطراب درونی است و دیگران متوجه آن نمی شوند که به این حالت اضطراب اجتماعی گفته شود.

خجالتی بودن با نداشتن اعتماد به نفس چه ارتباط دارد؟
بدون شک این دو ارتباط زیادی با یکدیگر دارند. اعتماد به نفس نقش بسیار مهمی در شکل گیری زیربنای شخصیت اجتنابی دارد. اعتماد به نفس از کودکی شکل می گیرد و دو جزء دارد؛ یکی جزء ژنتیکی و یکی جزء یادگیری.

گاهی اوقات کودکان با خوی محتاط متولد می شوند که این جزء ژنتیکی محسوب می شود و به اصطلاح مزاج نامیده می شود که از کودکی در فرد وجود دارد. مثلا کودکی خجالتی است و مدام پشت مادرش قایم می شود و دیرآشناست، اما اینکه بچه ای مزاج به اصطلاح دیرآشنا دارد و دلیل کافی برای ایجاد اختلال اجتنابی نیست.

خیلی اوقات با تشویق و اعتماد به نفس دادن می توان به تجربه موقعیت های جدید در کودک کمک کرد. اگر در این سن کودک را تشویق کنیم باعث می شود مزاج شرم را اگر هم دارد با اعتماد به نفس زیاد کمرنگ کند.

راهکارهای درمانی برای افراد خجالتی

خجالتی بودن وقتی اختلال است که مانع پیشرفت و باعث نارضایتی فرد شود

 

چطور می توان خجالتی بودن را از درونگرا بودن تفکیک کرد؟
فرد درونگرا ممکن است خجالتی باشد اما این طور نیست که هر فرد درونگرایی خجالتی باشد. یعنی یک درصدی از افراد درونگرا خجالتی هستند و احساساتشان را کمتر بروز می دهند ولی در اغلب موارد افراد درونگرا اصلا خجالتی نیستند و اعتماد به نفس خوبی دارند. این افراد احساساتشان را کمتر بروز می دهند و این ویژگی شخصیتی آنهاست.

 

مرز تشخیص این دو کجاست؟
گرفتن شرح حال در تشخیص این دو نوع شخصیت بسیار کمک کننده است. فرد درونگرا در موقعیت های جدید به هیچ عنوان دچار اضطراب نمی شود. فرد درونگرا تنهایی را ترجیح می دهد و بروز احساسات ندارد و این به هیچ عنوان اختلال محسوب نمی شود ولی اختلال اجتناب که به دلیل خجالت زیاد بروز می کند همان طور که گفته شد نوعی اختلال است و باید درمان شود.

خجالتی بودن اختلال محسوب می شود؟
خجالتی بودن در صورتی اختلال است که هم مانع پیشرفت فرد شود و هم او را ناراضی کند. در غیر این صورت در جوامع شرقی و از جمله جامعه ما درجاتی از خجالتی بودن پسندیده محسوب می شود مثلا اینکه در جوامع غربی تماس چشمی مستقیم تشویق می شود در حالی که در جوامع شرقی این نوع نگاه گاهی بی ادبی محسوب می شود و با توجه به فرهنگ متفاوت است.

راهکارهای درمانی برای افرادی که خجالت مانع از فعالیت های روزانه شان شده چیست؟
برخی راهکارهای درمانی دارویی است. این افراد به علت شکست هایی که در اثر همین مشکل در آنها به وجود آمده ممکن است همزمان دچار افسردگی شوند یا اختلالات اضطرابی دیگر را تجربه کنند. بنابراین در این مواقع دارو به کمک فرد می آید ولی روان درمانی اهمیت بیشتری دارد.

از جمله کارهایی که انجام می شود آموزش جراتمندی است.

در این نوع آموزش به افراد یاد داده می شود تا بتوانند نه بگویند و این خیلی به تمرین نیاز دارد. مثلا به آنها گفته می شود به یک فروشگاه بروند و قیمت برخی اجناس را سوال کنند اما نخرند و از مغازه بیرون بیایند. ذکر این نکته مهم است که برخی اوقات همین ناتوانی در نه گفتن فشاری به فرد خجالتی می آورد که او را پرخاشگر می کند. چون احساساتش را بروز نمی دهد.

یکی دیگر از تمرین ها آموزش مهارت های اجتماعی است، اینکه چطور فرد وارد صحبت شود، چه موضوعاتی را مطرح کند که بتواند در  جمع روند صحبت را ادامه بدهد و گوش دادن فعال داشته باشد و تماس چشمی خوبی داشته باشد. حتی موقعیت حرکتی فرد در توجه اطرافیان به او اثر می گذارد مثلا اگر قوز کند و خمیده باشد و از بدنش درست استفاده نکند نشان می دهد اعتماد به نفس پایینی دارد و جمع به او اعتماد نمی کند و همه اینها مهارت هایی است که فرد خجالتی باید به دست بیاورد.

در روند درمان تکالیف از کم به زیاد است. با توجه به ترس اجتماعی ای که فرد دارد این تکلیف آنقدر انجام می شود تا اضطراب نسبت به آن موضوع کاملا برطرف شود. در مورد اضطراب اجتماعی هم وقتی فرد مثلا سخنرانی دارد و در مدرسه و سر  کلاس باید ارائه داشته باشد داروهایی به او تجویز می شود که اگر مصرف کند اضطرابش کنترل می شود و می تواند اجرای خیلی خوبی داشته باشد. دراصل دارودرمانی برای کاهش اضطراب است.

منبع:هفته نامه زندگی مثبت


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هنر پول خرج کردن: کمتر خرج نکنید، هوشمندانه تر خرج کنید!
دو شنبه 6 خرداد 1394 ساعت 19:42 | بازدید : 214 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

پول خرج کردن

پس‌انداز کردن پول کار خیلی سختی است چون برای این کار باید دست از خیلی چیزها بکشید

 

همیشه درمورد کسب، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری پول سعی می‌کنید از سیل توصیه‌های متخصصین امور مالی و اقتصادی کمک بگیرید. اما وقتی نوبت به خرج کردن پول می‌رسد به نظر خودتان عمل می‌کنید. الیزابت دان دانشمند رفتارشناسی دانشگاه بریتیش کلمبیا و مایکل نورتون از دانشکده بیزنس هاروارد در کتاب خود «علم خرج کردن هوشمندانه» این نیاز شما را برآورده کرده‌اند. آنها با تحقیقاتی که در این راستا انجام داده‌اند، توصیه‌هایی کاربردی برای نحوه پول خرج کردن ارائه می‌کنند که کمکمان می‌کند پولمان را در جهت شادی و آرامش بیشتر خرج کنیم.

- خرید کردن تقریباً به یک وسواس ملی تبدیل شده است. بزرگترین باور نادرست ما درمورد نحوه پول خرج کردن چیست؟
مایکل نورتون: همه می‌دانند که پس‌انداز کردن پول کار خیلی خیلی سختی است چون برای این کار باید دست از خیلی چیزها بکشید. خرج کردن پول کاری فوق‌العاده لذت‌بخش است. اینکه پولتان را برای چیزی خرج می‌کنید که متعلق به شما می‌شود حسی فوق‌العاده می‌دهد. مردم تصور می‌کنند که خریدن چیزهای مختلف شادترشان می‌کند.

الیزابت دان: اما چیزی که فراموش می‌کنیم این است که پول به تنهایی یک هدف نیست. باید وسیله‌ای باشد برای رساندن ما به هدف‌هایمان. باید طوری استفاده شود که خوشبختی و شادی عمومی ما را در زندگی ایجاد کند.

- شما در کتابتان ۵ اصل درمورد اینکه چطور هوشمندانه‌تر خرج کنیم که شادتر و خوشبخت‌تر شویم ارائه می‌کنید. یکی از توصیه‌هایتان «خریدن تجربه‌ها» است. می‌توانید بیشتر در این زمینه توضیح دهید؟
مایکل نورتون: تحقیقات نشان می‌دهد که در بیشتر موارد تجربیات خرید کردن، خریدن کالاهای مادی است. مثلاً یک تلویزیون فوق‌العاده ۲۰۰۰ دلاری می‌خرید. به محض اینکه آن را روی دیوارتان نصب می‌کنید، قدیمی می‌شود. تلویزیونی جدیدتر وارد بازار می‌شود که از تلویزیون شما بهتر است و آرزو می‌کنید که کاش آن تلویزیون را داشتید. اما در نظر بگیرید که پولتان را صرف خریدن تجربه کنید. همان ۲۰۰۰ دلار را صرف رفتن به مسافرت کنید. ممکن است بگویید که خوب خریدن تلویزیون بهتر است چون در نهایت برایتان مانده است اما به این فکر کنید که تا بحال چند بار به خاطره خریدن تلویزیونتان فکر کرده‌اید درحالیکه خاطرات آن مسافرت همیشه با شما می‌ماند. ارزش واقعی تجربه در همان لحظه هویدا نمی‌شود، بلکه بعداً به ارزش آن پی می‌برید. و همانطور که نتایج یک تحقیق نشان می‌دهند، خاطرات ما روز به روز در نظرمان زیباتر و بهتر می‌شوند. بنابراین وقتی تلویزیونی که خریده‌اید روز به روز کهنه‌تر و از مد افتاده‌تر می‌شود، خاطراتتان در ذهنتان بهتر و لذت‌بخش‌تر می‌شوند.

- چطور می‌توان رفتارهای فردی را در زمینه عادت‌های پول خرج کردن تغییر داد؟
مایکل نورتون: تحقیقات نشان می‌دهد که خریدهای مادی شاید شادی‌مان را کمتر نکنند، البته ممکن است اینکار را هم بکند، اما نکته اینجاست که فایده چندانی هم برایمان ندارند. به جای خریدن چیزهایی که فرهنگ و جامعه می‌گوید باید بخریم چون مهم هستند، مثل یک خانه بزرگتر، یک ماشین جدید و از این قبیل، ما سعی داریم به مردم بگوییم قبل از اینکه کیف‌پولشان را برای خریدن چیزی از جیب یا کیفشان دربیاورند، از خودشان سوال کنند، «آیا با خریدن این چیز بیشترین شادی را برای خودم می‌خرم؟» و اگر اینطور نیست، از آنها می‌خواهیم همان پول را به طریقی دیگر خرج کنند.

الیزابت دان: گاهی‌اوقات، وقتی کالایی را می‌بینید، همان لحظه شما را به هیجان می‌آورد اما وقتی کمی بین خودتان و آن کالا فاصله می‌اندازید، باعث می‌شود در دام خریدن آن نیفتید. وقتی یک کالای فوق‌العاده در مرکز خریدی می‌بینید، با خودتان فکر کنید، «خوب می‌تونم الان این رو بخرم اما می‌تونم هم صبر کنم. و اگر بعد از گذشت یک هفته باز هم آن را همینقدر خواستم، می خرمش.»

عادت‌های پول خرج کردن

بهترین کار این است که پول هر چیزی را همان لحظه پرداخت کنید

 

- شما در کتابتان به نکته‌ای اشاره می‌کنید که وقتی ما می‌خواهیم خریدی انجام دهیم، هیچوقت عامل ارزش زمان را مد نظر قرار نمی‌دهیم. چطور می‌توانیم در این زمینه هوشمندانه‌تر عمل کنیم؟
مایکل نورتون: تصور کنید که یک نفر یک خانه بزرگ می‌خرد. یک خانه بزرگ شاید چیزی فوق‌العاده به نظر برسد. مشکل اینجاست که خانه‌های خیلی بزرگ معمولاً در مرکز شهر نیستند و به همین دلیل با خریدن آن خانه مجبور می‌شوید که هزینه بنزین بیشتری هم برای رسیدن به محل‌کارتان صرف کنید. تحقیقات نشان می‌دهد که ماندن در ترافیک و رفت‌وآمدهای شهری یکی از بدترین مخرب‌های شادی انسان‌هاست. آیا واقعاً می‌خواهید شادی و وقت خودتان را با خریدن آن خانه تلف کنید؟ وقتی یک تلویزیون می‌خرید چه؟ خودتان را متعهد می‌کنید که ساعت‌ها نشسته و وقتتان را صرف زل زدن به دیوار کنید!

الیزابت دان: عوض کردن روش صرف کردن زمانتان یکی از راه‌های رسیدن به خوشبختی است اما بیشتر وقت‌ها ما به پول بعنوان هدف نهایی‌مان نگاه می‌کنیم. اگر به جای این، وقتمان را هدف نهایی‌مان بدانیم، به طریقی متفاوت به اینگونه خریدها نگاه خواهیم کرد. آنوقت می‌توانیم در زمان خرید، یک قدم عقب برداشته و بگوییم، «اگر پس‌انداز کردن این ۱۰ یا ۲۰ دلار از نظر زمانی ارزش خرج کردن را دارد؟» وقتی زمان را مهمترین متغیر وابسته در نظر بگیرید، دیدگاهتان به زندگی به کلی تغییر خواهد کرد.

- یکی از روش‌هایی که برای خرج کردن هوشمندانه پیشنهاد می‌کنید این است که «الان پرداخت کنیم، بعداً مصرف کنیم». آیا باید کارت‌های اعتباری‌مان را دور بیندازیم؟
الیزابت دان: دنیای امروز امکان خرید در زمان حال و پرداخت در آینده را به راحتی امکان‌پذیر کرده است. اما تحقیقات نشان داده است که بدهی یکی از منفی‌ترین تاثیرات را بر شادی انسان‌ها می‌گذارد. مردم به طور روزانه و مداوم به بدهی‌هایشان فکر می‌کنند. وقتی در حال رانندگی هستید یا به پیاده‌روی رفته‌اید چه چیزی به ذهنتان خطور می‌کند؟ کوه بدهی‌هایتان. بهترین کاری که می‌توانید بکنید این است که پول هر چیزی که می‌خرید را همان لحظه پرداخت کنید.

مایکل نورتون: از طرف دیگر، اگر جلوتر از زمان مصرف برای چیزی پول بپردازید، دیگر نگرانی بدهی‌ها نخواهید بود و وقتی آن کالا یا تجربه را دریافت می‌کنید، احساس آزادی می‌کنید.

-  آیا الگویی برای «خرج کردن هوشمندانه» در دنیا وجود دارد؟
الیزابت دان: وارن بافت (Warren Buffett). آدم‌ها به او به عنوان الگویی برای پول درآوردن نگاه می‌کنند. البته الگوی پول درآوردن هم هست اما مهمتر از آن او می‌تواند نمونه برای نحوه خرج کردن پول هم باشد. پول او اندازه ندارد اما هیچوقت مقدار زیادی از پول خود را صرف خرید کالاهای مادی نمی‌کند، درعوض می‌بخشد و دیگران را هم تشویق به بخشیدن پولشان و صرف آن در کارهای انسان‌دوستانه می‌کند.

- برای آنهایی که به اندازه وارن بافت پول ندارند که بتوانند اصل شما برای «سرمایه‌گذاری روی دیگران» را اجرا کنند، چه توصیه‌ای دارید؟
الیزابت دان: تحقیقات نشان می‌دهد که کسانیکه درآمد کمتری دارند بیشتر در کارهای خیر کمک می‌کنند و بیشتر با بدبختی‌های دیگران همدردی کرده و مشکلاتشان را درک می‌کنند. ما در تحقیقمان متوجه شدیم که حتی آنهایی که برای شام شبشان مشکل داشتند، باز به افراد مستمندتر از خودشان کمک می‌کردند. کمک کردن به دیگران یکی از متداول‌ترین تجربیات احساس شادی و خوشبختی در انسان‌هاست. تحقیقات نشان می‌دهد که کمک کردن حتی به اندازه ۵ دلار به کسی که نیازمند است تاثیرات بسیار عالی برای فرد به همراه دارد. آنهایی که پول زیاد ندارند، می‌توانند به کمتر فکر کنند، مثل پولی که برای یک فنجان قهوه یا یک لیوان آبمیوه صرف می‌کنند، همان را به نیازمندان ببخشند.

- آیا وقتی به مراکز خرید می‌روید، سعی می‌کنید مردم را برای هوشمندانه‌تر خرید کردن راهنمایی کنید؟
الیزابت دان: اگر اینکار را بکنید، نگهبان‌های آنجا ما را با کتک بیرون می‌کنند! من خودم هنوز نیاز به راهنمایی دارم. با اینکه این کتاب را نوشته‌ام و سعی کرده‌ام بقیه را راهنمایی کنم باز وقتی کمپانی Apple، گوشی همراه جدید خودش را وارد بازار می‌کند، با خودم فکر می‌کنم، «واقعاً باید این را بخرم!»
منبع:مردمان


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رمز و راز یک خانواده خوشبخت
دو شنبه 24 خرداد 1394 ساعت 7:23 | بازدید : 245 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

راز یک خانواده خوشبخت

راز خوشبختی داشتن برنامه مشخص و هدفمند در خانواده است

 

آیا شما به دنبال قوانین سه دقیقه‌ای و سایر راهنمایی‌های آسان و کلیدی برای خوشبختی می‌گردید و وقت ندارید سال‌های زیادی به دنبال این اکسیر شادمانی صرف کنید؟می‌توانید اینجا عصاره خوشبختی را از رازهای کوچکی که طی زمان آزموده شده است و بر مبنای تحقیقات علمی به دست آمده، فرابگیرید.

خانواده‌های شاد برای حرف زدن با یکدیگر، مشارکت در کارهای خانه، فعالیت اقتصادی و آرامش روش‌های خاص خودشان را دارند.

در کنارهم نه مقابل هم
دانشمندان در یافته‌اند که در کنار هم نشستن حس مشارکت بهتری می‌دهد تا این‌که در مقابل هم بنشینید. خصوصا زمانی که بخواهید تصمیم‌گیری کنید. بنابراین وقتی قرار است هم‌فکری کنید کنار هم قرار بگیرید نه مقابل هم.
می بینید که این «عزیز بشین به کنارم» معروف هم حکمتی داشته است.

چراغ خاموش!
«نور کمتر آرامش بیشتر» گویا این یک قائده است که در ناخودآگاه بشر حک شده و می‌توان با کم کردن نور‌ آرامش‌بخشی یک مکالمه را افزایش داد و استرس را کاست.

بد نیست این بار که می‌خواهید از قبض‌های جدید و قیمت‌های جدید با همسرتان صحبت کنید، چند تا از لامپ‌های خانه را خاموش کنید با این کار با یک تیر دو نشان زده‌اید.

نسل آگاه
تحقیقات نشان می‌دهد بچه‌هایی که بیشتر در مورد موفقیت‌ها و شکست والدین خود می‌دانند، راحت تر می‌توانند استرس خود را کنترل کنند و انعطاف‌پذیرتر هستند.

بنابراین اگر می‌خواهید فرزندانتان کنترل استرس را یاد بگیرند به جای پنهان کردن همه چیز به آنان بیاموزید که وقتی مشکلی وجود دارد خانواده چطور از پس آن برمی‌آید. به آنها بیاموزید موفقیت حاصل زحمت همه اعضای خانواده است و شادی حاصل از آن به همه تعلق دارد.

تکیه بر بالش خوشبختی
این بالش‌ها واقعا احساس خوشبختی را افزایش می‌دهد. تحقیقات دانشگاه ییل و هاروارد نشان می‌دهد مردم وقتی روی سطح نرمی نشسته‌اند انعطاف‌پذیر و مصالحه‌جوتر از زمانی هستند که بر سطوح سفت و سخت نشسته‌اند.

پس بهتر است همین حالا اتاق کنفرانس خانواده را تغییر دهید و از جایی استفاده کنید که مبل‌های راحتی‌تان در آن قرار دارد.

زیر سایه بزرگ‌ترها
خوشبختی زیر سایه بزرگ‌ترهاست. این یک افسانه قدیمی نیست، کار آن از تعارف هم گذشته است. مطالعه مروری 66 پژوهش انجام شده نشان می‌دهد مادرانی که کودکان خود را به مادربزرگ‌ها می‌سپارند استرس کمتری دارند و فرزندان آنها نسبت به سایر کودکان خود را راحت‌تر با شرایط وفق می‌دهند.

نیمه پر، نیمه خالی
هنگام شام و ناهار اگر اعضای خانواده دور هم باشند چه باید بکنند؟ یک خانواده خوشبخت نام خدا را بر زبان جاری می‌سازد و بدون کلامی تمام محتویات بشقابش را تا ته می‌خورد و خدا را شکر می‌کند یا این فرصت را برای گفت‌وگو غنیمت می‌داند؟

بله خانواده‌های خوشبخت سر میز غذا با هم گفت‌وگو می‌کنند و از نیمه‌های پر و خالی لیوان زندگی خود سخن می‌گویند و گزارش‌های خوب و بد طول روز را با هم به اشتراک می‌گذارند و مرور می‌کنند. این واقعیت از یافته‌های حاصل از پژوهش‌های بسیاری استنباط شده است. تحقیقات نشان می‌دهد کودکانی که شاهد فراز و نشیب‌های زندگی والدین و طرح آن در خانواده هستند، همدلی و همراهی با خانواده و اطرافیان را بیش از دیگر کودکان می‌آموزند.

تربیت یک سرباز بالقوه
وقتی نیازهای خانواده را به نیازهای خود ترجیح می‌دهید، یک فرهنگ در خانواده پدید می‌آورید: «خدمت به دیگران و از خود گذشتگی». هرچالش در خانواده فرصتی است برای آموزش این‌که در کنار هم باشیم یا در مقابل هم و به خاطر آن چطور از خود گذشتگی کنیم.

یک برنامه سفت و سخت
کارها در یک خانواده خوشبخت همیشه هم سهل و ممتنع پیش نمی‌رود. راز خوشبختی این است که برنامه منسجم و مشخص و هدفمندی در خانواده اجرا شود. سه صفحه آماده کنید و روی هریک از آنها بنویسید: کارهایی برای انجام دادن، اوضاع در حال پیشرفت و کارهای انجام شده.

به عنوان یک عضو خانواده سعی کنید از ستون اول به ستون آخر در حرکت باشید. مطمئن باشیداین کار شما را آنقدر موفق می‌کند که هیچ سمینار موفقیتی تاکنون این اثر را نداشته است.

انعطاف‌پذیر بودن
تحقیقات نشان می‌دهد انعطاف پذیری رمز خوشبختی است. چه با افرادی که در طول روز و طی زندگی سرو کار دارید چه در مورد تکنیک‌هایی که برای نظم و انضباط، سرگرمی یا روابط عاطفی با خانواده به کار می‌برید.هرچقدر با مسائل بیشتر درگیر شوید فرسوده تر می‌شوید در حالی که انسان‌های خوشبخت مثل آب از لابه‌لای سنگ‌ها نیز راه خود را پیدا می‌کنند.

ورزش و خوشبختی
همیشه یک پای قضیه تن سالم است و تن سالم با ورزش به دست می‌آید.
جیم تامپسون، بنیانگذار موسسه مثبت‌اندیشی معتقد است والدین مهم‌ترین مسئولیت را در قبال بچه‌هایی که برای اولین بار با ورزش و مسابقات آشنا می‌شوند دارند. این روانشناس توصیه می‌کند: بعد از بازی از اشتباهات احتمالی فرزندتان جلوگیری کنید و به او بگویید: ضربه‌ای که خورده‌ای مهم نیست من فکر نمی‌کنم تو از آن اشخاصی باشی که براحتی وا می‌دهند.

رمز و راز یک خانواده خوشبخت

انعطاف پذیری رمز خوشبختی است

 

مجمع عمومی خانواده
خانواده نیز یک نهاد اجتماعی است و دلیلی ندارد ملزومات آن را لغو کنید. یکی از این ملزومات مجمع عمومی یا دور همی منظم خانواده برای حل و فصل مشکلات جاری و مشورت در مورد موضوعات آتی است.

در این جلسات می‌توانی رفتارمتعالی را به خانواده بیاموزید. اگر خانواده جای امنی برای طرح موضوعات نباشد، هیچ برنامه‌ریزی در خانواده بخوبی اجرا نمی‌شود.

در چانه‌زنی‌ها آینه رقیب باشید
مطالعات نشان داده است کسانی که در جایگاه بالا تری نسبت به شرکای خود می‌نشینند، پاهایشان را روی هم می‌اندازند و انگشتانشان را پشت گردنشان حلقه می‌کنند،احساس برتری نسبت به دیگران دارند،در حالی که کسانی که در موقعیت پایین تری می‌نشینند، موقعیت دفاعی، افت انرژی و رنجش پیدا می‌کنند.

اگر می‌خواهید در چنین وضعیتی قرار نگیرید سعی کنید در چانه زنی‌ها و بحث‌ها مثل آینه طرف مقابل باشید و موقعیت خود را همسان او نگه دارید. این کار به موفقیت شما در چانه‌زنی‌ها کمک می‌کند و در نهایت موفق‌تر و خوشحال‌تر خواهید بود.

چشم از هم برنگردانید
قطع ارتباط چشمی یکی از مهم‌ترین عوامل آغاز درگیری در خانواده است.محققان ایندیانا سال‌ها برای پایش حرکات صورت چون در هم کشیدن ابرو، جمع کردن بینی و به هم فشردن لب‌ها طی مشاجرات زناشویی وقت صرف کردند. آنها زوج‌های بررسی را 4 سال بعد نیز دوباره ‌ بررسی کردند و دریافتند از میان تمام حرکات چهره، چشم غره و برگرداندن نگاه بیشترین تاثیر را در دامن زدن به تنش‌های خانوادگی داشته است. پس اگر می‌خواهید خانواده‌ای خوشبخت داشته باشید مراقب چشم‌هایتان باشید و از چشم‌غره رفتن و چشم برگرداندن از همسرتان خود داری کنید وگرنه هرچه دیدید حقیقتا از چشم خودتان دیده‌اید!

دایره تعامل
قبلا گفتیم برای همفکری و حس نزدیکی با همسرتان در کنارش بنشینید نه مقابلش اما اکنون می‌خواهیم بگوییم که دانشمندان دریافته‌اند دایره‌ای نشستن در خانواده می‌تواند ارتباطات و تعامل خانواده را بیشتر کند. همانطور که در کنار هم نشستن همدلی را بیشتر می‌کند.

تو گفتن را بس کنید
تو گفتن را بس کنید و به جای آن ما بگویید. مثلا به جای این‌که بگویید تو باید ارتباطات را بهتر کنی بگویید: «ما باید ارتباطاتمان را بهتر کنیم.» جیمز پنه بکر روانشناس معتقد است اینطوری هردو زن و شوهر در یک تیم قرار می‌گیرید و مجبور نیستید در جبه‌های مقابل بجنگید.

وقت بی‌حوصلگی
دو روانشناس محقق شیکاگو دریافته‌اند که بین ساعت 6 و 8 پراسترس‌ترین زمان در شبانه‌روز است. والدین روز پراسترس کاری خود را پشت سر گذاشته‌اند، بچه‌ها خسته‌اند و اعضای خانواده همه در خانه جمع شده‌اند.

این زمان اصلا وقت مناسبی برای گله‌گذاری نیست. پس لطفا این ساعت‌ها را حتی‌المقدور به کارهایی بپردازید که برایتان تمدد اعصاب به همراه می‌آورد نه تنش بیشتر.

استدلال سه دقیقه‌ای
جان گاتمن از دانشگاه واشنگتن طی تحقیقاتی دریافته است مهم‌ترین نکات هر استدلالی می‌تواند طی سه دقیقه اول بحث بخوبی دریافت شود و بعد از آن مردم اغلب حرف‌هایشان را با صدای بلندتری تکرار می‌کنند.

پس شما هم از این پس سعی کنید تمام پیام و مباحثه خود را به بهترین نحوی در سه دقیقه خلاصه کنید زیرا بیش از این دیگران را خسته خواهید کرد.
منبع:سلامت نیوز


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگی با آدم خشمگین و عصبانی
دو شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 8:11 | بازدید : 174 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

زندگی با آدم خشمگین و عصبانی

خشم و عصبانیت مهار نشده به نظر شباهت زیادی به آتش‌فشان دارد

 

«زندگی با آدم خشمگین و عصبانی مثل این است که همیشه نزدیک یک کوه آتشفشان فعال باشید. همیشه چیزی وجود دارد که او را عصبانی کند و خشم‌اش را نثارتان کند.» این توصیف زنی است که سال‌ها با مردی عصبانی و همیشه خشمگین زندگی کرده است. خشم مهار نشده به نظر شباهت زیادی به آتش‌فشان دارد چون قدرت تخریب‌اش زیاد است اما این فقط یک شباهت ظاهری است چون در حالی که این خشم وجود دارد اما شما می‌توانید برای آن کاری انجام بدهید.

ابتدا از مهارت‌های کنترل و مدیریت خشم استفاده می‌کنید و در بدترین شرایط رابطه را ترک خواهید کرد. قدرت انتخاب، اراده و آزادی عمل باعث می‌شود بتوانید خیلی چیزها را در این رابطه تغییر بدهید حتی اگر این تغییر چیزی ناامیدکننده مثل ترک زندگی زناشویی باشد. ‏

مهم این است که دنبال راه‌‌حل مناسبی باشید که به کار هردوی شما بیاید در این صورت می‌توانید خیلی چیزها را تغییر بدهید. این تغییرات در هر صورت مثبت خواهند بود و زمینه‌ای هستند برای یک رابطه بدون ترس و وحشت از کسی که خشم و عصبانیتش نگرانتان می‌کند. ‏

یکی از چیزهایی که رابطه و ذهنیت شما را درباره همسرتان خراب می‌کند احساس ترس است. خشم از ناتوانی و قدرت کم ایجاد می‌شود. وقتی یکی نفر در کنترل و مدیریت یک شرایط احساس ناتوانی می‌کند خشمگین می‌شود. خشم آدم‌ها بیشتر از اینکه شبیه خشم و غرش یک شیر باشد؛ گریه یک بچه نوزاد است. ‏

خیلی وقت‌ها خشم یک عادت ناشی از کم تحملی و ناسازگاری با شرایط پیچیده است. این که همسرتان آدم کم تحملی است گناه و اشتباه شما نیست. شما مسئولیتی درباره رفتار و ناراحتی‌هایش ندارید چون اصلا این مساله مربوط به شما نیست. خشم همسرتان می‌تواند یک نوع خشونت به حساب بیاید اگر شما را بترساند، نگرانتان کند و دیگران بدون هیچ دلیلی شما را مقصر آن بدانند. خیلی وقت‌ها شاید دیگران به شما توصیه کنند «حالا تو رفتاری نکن که اون عصبانی بشه» یا «تو محیط رو آروم نگه دار» این توصیه‌ها دوستانه نیستند چون حق شما را در رابطه نادیده می‌گیرند و بی‌جهت از وضعیتی عادی که نباید از آن بترسید یا وحشت کنید برحذر می‌دارند. ‏

خیلی‌ها فکر می‌کنند باید خشم دیگران را کنترل کنند. اما این وظیفه‌ای تعریف نشده است. شما قرار نیست همسرتان را تغییر بدهید چون چنین توانایی‌ای ندارید. تنها کاری که از شما برمی‌آید این است که یاد بگیرید واکنش به جا و به موقع و درستی نشان بدهید. اگر نمی‌توانید جلوی خشم و عصبانیت او را بگیرید لااقل کاری کنید تا در آتش این خشم نسوزید. ‏

یادتان باشد‏
خشم و عصبانیت و تخلیه احساسات بر دیگری یک نوع خشونت است هرچند که فرد دیگر آزار از رفتارش احساس شرمندگی کند. مرد یا زن هر دو می‌توانند به یک اندازه شریک رابطه را با خشم غیر قابل کنترل خود آزار بدهند اما با توجه به کلیشه‌ها و باورهایی که مردها را نیرومند و صاحب قدرت شیر نشان می‌دهد معمولاً مردها پرخاشگری بیشتری نشان می‌دهند. هر چقدر هم این یک باور عرفی اشتباه رایج باشد بازهم نشان‌دهنده ضعف است. می‌گویند سگ قوی هرگز پارس نمی‌کند و آدم قوی و قابل قبول کمتر اسیر خشم و عصبانیت می‌شود. ‏

مهارت‌های کنترل و مدیریت خشم

خشم و عصبانیت یک رفتار تهدید‌آمیز اما موقتی است

 

واکنش مناسب چیست؟
‏ـ رفتار خوشایند داروی خشم و عصبانیت است. به جای اینکه بترسید و وحشت کنید یا یک گوشه قایم شوید و مراقب رفتارتان باشید تا بهانه به دست همسرتان ندهید سعی کنید با خوش برخوردی و مهربانی شرایط عصبانیت را تغییر بدهید. در واقع شما باید خوراک این خشم را بگیرید و برایش جایگزین داشته باشید. سکوت نکنید و با توجه به شرایط موقعیت را به چیزی خوشایند تغییر بدهید. ‏

‏ـ خشم و عصبانیت یک رفتار تهدید‌آمیز اما موقتی است. گاهی هم لازم است او خشمگین باشد اما برای خودش. شما نباید توجه زیادی به این خشم نشان بدهید. حتی اگر او برای چند روز متوالی هم از چیزی عصبانی باشد خودش باید با آن کنار بیاید مگر اینکه از شما بخواهد تا راهی برای خروج از این موقعیت نشانش بدهید. به جز این اگر از او و واکنش‌هایش می‌ترسید بهتر است توجهی به آن نشان ندهید. ‏

‏ـ این خشم بالاخره فرو می‌نشیند. حالا بهترین موقع برای حرف زدن درباره آن است. شما این حق را دارید از همسرتان بپرسید چرا نمی‌تواند افسار احساسش را دست بگیرد و اینقدر سریع از کوره در می‌رود. خیلی خوب است که در شرایط عادی روش‌های کنترل خشم را با هم تمرین کنید و درباره‌اش حرف بزنید. ‏

‏ـ اشتباه شما این است که حد و مرز‌هایتان را در زندگی مشترکتان مشخص نکرده اید. هرگز به همسرتان نگفته‌اید که تحمل چه چیزهایی را دارید و تا کجا می‌توانید یک رفتار را تاب بیاورید. به جای اینکه با آزارهای همسرتان سازگار و هماهنگ شوید محدودیت‌های رفتاری لازم را ایجاد کنید. ‏

‏ـ همانقدر که سکوت، ترس و یا تحمل اشتباه است واکنش پرخاشگرانه نیز بد است. شاید در موقع خشم همسرتان حرف‌های زننده و بدی بزند و یا بخواهد به سوی شما حمله ور شود حتی در این شرایط هم نباید واکنش مشابه نشان بدهید. اگر می‌توانید موقعیت را ترک کنید و یا آرامشتان را حفظ کنید. بعد از اینکه این خشم گذر کرد درباره اتفاقی که افتاده است حرف بزنید. گفتگوی شما نباید از روی ضعف یا ترس باشد. درباره احساس توهین و تاثیر رفتار بد همسرتان روی رابطه حرف بزنید و مشخص کنید که تا چه زمانی حاضر هستید به همسرتان مهلت تغییر رفتار را بدهید. ‏

‏ـ حواستان باشد که آدم‌ها می‌توانند باعث خشم و عصبانیت یکدیگر بشوند. اگر شما کاری می‌کنید که باعث خشم و عصبانیت همسرتان می‌شود باید مسئولیت رفتارتان را بپذیرید. البته این به معنای این نیست که وقتی عصبانی می‌شویم باید افسار گسیخته رفتار کنیم اما اگر شرایط ناراحتی دیگران را فراهم می‌کنیم در هر صورت مسئول آن هستیم. اگر منشا عصبانیت ربطی به شما ندارد دلایل دیگر آن را جستجو کنید. چیزی که همسرتان را عصبی می‌کند پیدا کنید و با هم به دنبال راه‌حلی برای آن باشید. ‏

‏ـ اگر خودتان آدم مهربان و صبوری باشید می‌توانید به همسرتان یاد بدهید با کمی مهربانی و بالا بردن تحمل می‌تواند نتایج بهتری بگیرد. بردباری اکسیر ادامه رابطه است و فقط در این شرایط می‌تواند چیزی را برای خودش حفظ کند.

‏ـ در نهایت اگر راهی برای رابطه سالم با کسی که بلد نیست خشم و عصبانیت‌اش را مهار کند پیدا نمی‌کنید؛ شاید مجبور باشید تصمیم جدی‌تر و سخت تری برای زندگی‌تان بگیرید. اگر خشم همسرتان سلامت روانی و جسمی شما یا فرزندانتان را تهدید می‌کند این خشم دیگر یک غلیان ساده احساسات نیست و دیگرآزاری و خشونت عنوان مناسب‌تری برای آن است. اگر قرار است همسرتان افسار احساسش را به دست نگیرد و هر موقع که عصبانی شد شما و دیگران را بترساند, یا چیزی را به سمت شما نشانه بگیرد و یا آماج توهین و تحقیر قرار بدهد ادامه این رابطه در حالی که همسرتان تلاشی برای بهبود خودش نمی‌کند خوشایند، درست و منطقی نخواهد بود. ‏
منبع:سلامت نیوز



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برای تصمیم گیری بهتر این موارد لازمند
دو شنبه 7 خرداد 1394 ساعت 8:4 | بازدید : 163 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

تصمیم گرفتن

تصمیم ها مسیر زندگی ما را عوض می کنند

 

تصمیم ها مسیر زندگی ما را عوض می کنند و به همین خاطر است که اهمیت زیادی دارند. یک تصمیم درست می تواند آدمی را به اوج برساند و یک تصمیم غلط می تواند تمام تلاش هایش را بر باد دهد. اگر دوست دارید در زندگی تان تصمیم های درستی بگیرید و احتمال اشتباه کردن را تا حد زیادی کم کنید، بد نیست نگاهی به نتایج تحقیقات علمی انجام شده در حوزه روان شناسی بیندازید و از آنها استفاده کنید.

تو تصمیم بگیر و به تاخیر انداز!
دیده اید بعضی ها عادت دارند هرچیزی را که به آنها می گویید، بی جواب نگذارند و سریع یک جوابی بدهند؟ اینها آدم هایی هستند که معمولا تصمیم های خوبی هم نمی گیرند. چون همچنان به سریع جواب دادن و سریع تصمیم گرفتن عشق می ورزند! برای اطلاع این دست از دوستان عرض می کنیم موقعی که قرار است تصمیم بگیرید، البته تصمیماتی که فوریت ندارند، باید صبر داشته باشید و بلافاصله این کار را انجام ندهید.

تحقیقاتی که در مجله PLOSone منتشر شده، نشان داده اند حتی یک مکث کوچک قبل از تصمیم گرفتن هم باعث می شود تصمیم بهتری گرفته شود! بعضی از تصمیم ها هم نیاز به چند روز فکرکردن دارند و یک لحظه مکث برای شان کافی نیست و این شما هستید که باید فوریت و اهمیت این تصمیمات را درک کرده و برای شان برنامه ریزی کنید. یکی دیگر از نتایج جالب تحقیقات انجام شده در زمینه تصمیم گیری هم خوابیدن است!

بعضی وقت ها و درست زمانی که هیچ ایده ای ندارید باید چه کار کنید، یک چرت کوتاه هم می تواند باعث بازشدن دریچه های تازه ای به سمت ذهن شما شود و به گرفتن تصمیم بهتری بینجامد! پس دفعه بعد که قرار شد یک تصمیم اساسی بگیرید به جای اینکه سریع بگیویید نه یا بله، خوب گوش کنید، خوب فکر کنید و خوب مکث کنید و برای خودتان زمان بخرید.

هوش هیجانی بالا یا پایین؟

تصمیم گیری بهتر

افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند،تصمیم های بهتری می گیرند

 

علاوه بر آی کیو IQ یک هوشی هم هست به اسم EQ که همان هوش هیجانی است. محققان دانشگاه تورنتو متوجه شده اند افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند نسبت به کسانی که EQ پایین تری دارند، می توانند تصمیم های بهتری بگیرند. دلیلش هم این است که این افراد می توانند وجوه مختلف قضیه را از هم متمایز کنند واسترس و اضطراب مربوط بهمسائل دیگر را وارد قضیه تصمیم گیری شان کنند.

در حالی که این قضایا هیچ ربطی به هم ندارند. برای مثال کسی که هوش هیجانی بالای داشته و در حال تجربه یک مشکل خانوادگی باشد و همزمان برایش خواستگار هم پیدا شود، مسئله مشکلات خانوادگی را از کلیت موضوع ازدواج جدا می کند و به قضیه ازدواج به صورت مجزا و بدون دخالت دادن استرس های خانواده اش نگاه خواهدکرد، اما شخصی که هوش هیجانی پایینی داشته باشد، در مورد این مسئله طور دیگری عمل کرده و می گذارد همه چیز با هم ترکیب و مانع تصمیم گیری او شوند. خبر خوب اینکه افراد گروه دوم نسبت به عملکرد اشتباه شان آگاه هستند و به صورت ناخودآگاه می دانند نباید مسائل بی ربط را به هم ربط بدهند و کافی است این آگاهی را به سطح خودآگاه شان منتقل کنند که بتوانند تصمیمات بهتری بگیرند.

استرس چی کارش می کنه؟
دانشمندان یک تحقیق خیلی جالب انجام داده اند و متوجه شده اند استرس می تواند روی نحوه تصمیم گیری آدم ها تاثیر بگذارد، البته تاثیر مثبت! آزمایشی که برای اثبات این مسئله انجام شده هم در نوع خودش جالب بوده. یکی از دست های شرکت کنندگان در طول مدت کوتاهی از تحقیق، داخل ظرف آب یخ قرار داشته و افراد محقق در همین حین از آنها می خواستند تصمیم گیری کنند. جالب است که در شرایط استرس زای چالش ظرف آب یخ، افراد با اینکه وجوه مثبت و منفی انتخاب پیش روی شان را می شنیدند، اما بیشتر علاقه داشتند وجوه مثبت را در نظر بیگرند و از خیر منفی ها بگذرند!

تصمیم های عاقلانه

استرس می تواند روی نحوه تصمیم گیری آدم ها تاثیر بگذارد

 

حالا همین ماجرای ساده را وارد زندگی واقعی کنید. فرض کنید برای یک مصاحبه شغلی با وجود داشتن استرسی تمام و عیار وارد دفتر مصاحبه کننده می شوید. او شروع می کند به توضیح دادن شرایط کار که ممکن است خیلی های شان باب طبع شما نباشند، اما وقتی استرس دارید ذهن شما به صورت ناخودآگاه ویژگی های مثبت را برجسته می کند و به نکات منفی توجه زیادی نخواهدکرد. شاید دلیل این مسئله این باشد که در شرایط استرس زا انتخاب راه حل ساده و میان بر آسان تر به نظر می رسد و فرد می خواهد سریع تر از استرس انتخاب راحت شود؛ غافل از اینکه عواقب بعدی خوشایند نخواهند بود. پس لطفا استرس، بی استرس!

از بیرون نگاه کنید
مجله علم روان شناسی نتایج تحقیق قابل توجهی را منتشر کرده که یکی دیگر از روش های تصمیم گیری مناسب را به ما یاد می دهد. در این تحقیق از زوجها خواسته شد دو وضعیت را تصور کنند؛ اولی، وضعیتی بود که باید فکر می کردند شریک زندگی شان به آنها خیانت کرده و وضعیت دوم، شرایطی بود که باید دوست صمیمی شان را در حالی تصور می کردند که همسرش به او خیانت کرده، بعد هم مجموعه سوالاتی راجع به تصمیم گیری در این دو وضعیت از شرکت کننده ها پرسیده شد.

نکته جالب اینجاست که افراد، زمانی که پای خیانت همسر دوست شان در میان بود، نسبت به زمانی که پای خیانت شریک زندگی خودشان وسط بود، تصمیم های عاقلانه تری می گرفتند. پژوهشگران از همین جا نتیجه گرفتند که بهتر است موقع تصمی گیری در مورد مسائل مختلف و به خصوص مسائل عاطفی و خانوادگی از دید یک فرد بیرونی به قضیه نگاه کنید تا بتوانید ابعاد مختلف ماجرا را بهتر ببینید و تصمیم بهتری بگیرید. اگر فکر می کنید نمی توانید چنین کار کنید، می توانید نظر دوستان صمیمی و قابل اعتمادتان را در مورد مسائلی که در آنها نیاز به تصمیم گیری دارید، جویا شوید و از دید آنها هم به مشکل تان نگاهی تازه بیندازید.

منبع:مجله همشهری تندرستی


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انتخاب هدف و راههای رسیدن به اهداف عالی
دو شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 9:8 | بازدید : 178 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

انتخاب هدف

اهداف هر شخص نمایانگر شخصیت درونی او هستند

 

هدف، موضوعى است كه توجه انسان را به خود جلب مى كند به گونه اى كه سرنوشت حيات و شخصيت و منش انسان را جهت مى دهد و انسان را وادار مى كند تا آن هدف را كه در واقع مى تواند جزء جدايى ناپذير انسان باشد، بشناسد و براى رسيدن به آن هدف از هيچ كوششى دريغ نكند.

اهداف هر شخص نمایانگر شخصیت درونی او هستند. شخصیتی که حالات بیرونی او را شکل می‏دهند. دستیابی به اهداف هر چند کوچک، باعث ایجاد تفکری مثبت نسبت به خود و در نتیجه بالا بردن ضریب اعتماد به نفس و در نهایت آسان جلوه نمودن همۀ امور می‏ شود. اما بی مقدمه، چگونه  هدفی دست یافتنی است ؟ یا به زبانی دیگر اهداف چگونه باید انتخاب شوند تا سریعتر به آنها نائل شده و نتیجۀ بهتری بگیریم ؟

شناخت و اهمیت انتخاب هدف
يكى از مسائلى كه در موفقيت هر فرد اهميت فوق العاده دارد، بلكه پايه و اساس موفقيت است، شناخت و انتخاب هدف است، زيرا انسان، آزاد و خود مختار است و هدف خود را براساس عقل و منطق برمى گزيند، اما هدفِ حيوان را غريزه معيّن مى كند. بنابراين در هر حركتى بايد بدانيم چه مى خواهيم، به كجا بايد برويم و از چه ابزارهايى براى رسيدن به مقصد بهره ببريم تا بتوانيم بهترين راه رسيدن به آن را برگزينيم. تا مقصد و مقصود براى ما مشخص نباشد، انتخاب راه و رسيدن به آن هم مقدور نخواهد بود. رسيدن به مقصد با هدفِ نامعلوم و راه نامشخص و در زمان غير معيّن، امرى ناممكن است. زندگيِ بدون هدف و مقصد، زندگى واقعى نيست. بى هدفى، انسان را به پوچى و نيهليسم مى كشاند. تحقيقات نشان مى دهد بعضى از كسانى كه خودكشى كرده اند در زندگى هدفى نداشته اند.

اولين و عمده ترين دليلِ آن كه عده اى از مردم موفق نمى شوند، آن است كه نمى دانند چه مى خواهند و در اين بين سر در گم شده اند… آن ها بدون هدف به دور خود مى چرخند و در پايان به همان نقطه آغازين برمى گردند و به دنبال هدفى نامعلوم و عبث با سرعت به بيراهه مى روند و تصور مى كنند كه به جلو مى روند.شايد بعضى بپندارند كه شناخت هدف، كار آسانى است و در بدو امر هم چنين مى نمايد، لكن با كمى دقت در مى يابيم كه چنين نيست، زيرا در يك نگاه كلى هدف ها بر دو قسم اند: يك قسم هدف هايى هستند كه شناخت آن ها با اندك معلومات و تجربه ممكن است; اين هدف ها هدف هاى معمولى و مقطعى است. اما يك سلسله هدف هاى عالى و چند بعدى نيز هست كه شناخت آن ها به دانش و تجربه و انديشه بسيار نياز دارد.

اهميت هدف

هدف باید قابل دسترسی و در دسترس باشد

 

معیار تعیین اهداف چیست ؟
ابتدا باید هدفی را که می‏خواهیم انتخاب کنیم ببینیم آیا ارزش رسیدن دارد یا نه. منظور اینکه ببینیم آیا این هدفی که من انتخاب می‏کنم مرا به ارزشهایم خواهد رساند یا خیر. گزینش این هدف ضرورت دارد؟ آیا من به رسیدن به این هدف نیاز دارم؟ آیا این هدف واقعا ارزشمند است؟ روشنتر عرض کنم، محاسبه کنیم که انتخاب این هدف آب در هاون کوبیدن است یا کار نیکو کردن است که پرش کنیم (کار نیکو کردن از پر کردن است) به این معنا که شدیدا در راه رسیدن به هدفمان تلاش کنیم.

- هدف باید مشخص و معین باشد. (یک عدد اتومبیل پژو)

-  قابل اندازه گیری باشد. یعنی حتی مختصات آنرا هم بتوان از همین حالا تعیین کرد. (اتومبیل پژو سفید مدل ۸۷) – در خیال و توهم نگنجد و مربوط به زمان آینده و قدیم نیز نباشد.

- هدف قابل دسترسی و در دسترس باشد. (یک عدد اتومبیل فورد مدل ۲۰۰۹ تقریبا در ایران در دسترس نیست پس پژو سفید انتخابی بهتر است) – خیلی زیاد من هدفم را دوست دارمبزرگ و عجیب نباشد -> رسیدن به اهداف بسیار بزرگ نیازمند کسب موفقیت‏های پی در پی کوچک و در نهایت آمادگی برای رسیدن به اهداف بزرگ و در نتیجه کسب موفقیت‏های بزرگ است.

- هدف مطابق با علاقه و خواست ما باشد. (من به اتومبیل سفید بیشتر علاقه دارم، از نوع پژو) – البته علاقه به موارد بیهوده زیاد است مثلا تزیین بیخودی اتومبیل و یا علاقه به داشتن یک عتیقۀ گرانقیمت و بی مصرف. در نقطۀ مقابل، در مواردی که علاقه نداریم اما می‏دانیم هدفی موثر و مفید است، باید با کسب اطلاعات ایجاد علاقه کنیم.

- در بازۀ زمانی مشخصی تعیین شود و دستیابی به آن محدود به زمان باشد. (می خواهم یک اتومبیل پژو مدل ۸۷ تا ۳ ماه دیگر داشته باشم) – در بازۀ زمانی یک ماه تا حداکثر یک یا دو سال باشد و همچنین کمتر یا بیشتر نباشد. مثلا ترک سیگار که شاید به یک روز بتوان این کار را انجام داد اما سه روز دیگر دوباره تکرار می‏شود ولی اگر در بازۀ زمانی یک ماهه باشد با کم کردن روزی یک نخ، می‏توان تا حدودی این هدف را عملی کرد.
که نتیجۀ این نوع انتخاب همان انتخاب هوشمندانه است.

نقش هدف در كسب موفقيت

اهداف مهمتر و لازمتر در اولویت دستیابی قرار دارند

 

نقش هدف در كسب موفقيت
 افراد عادى در مسير تند باد حوادث و عوامل جبرى جامعه و محيط و تاريخ، خود را مى بازند و تسليم شرايط موجود مى شوند و منتظر مى مانند تا آن عوامل آنان را به سمت و سويى بكشاند. چنين افرادى در اين انديشه نيستند كه با هدف گيرى هاى صحيح و عاقلانه بتوانند خود را در مسير تكامل قرار دهند، ترقى و انحطاط براى آنان مطرح نيست، بلكه مانند حيوان براساس غريزه حركت مى كنند و جز به لذت هاى حيوانى به چيزى ديگر نمى انديشند. اما انسان هاى بلند همت حتى زمانى كه موفقيتى هم به دست مى آورند، كوشش مى كنند با انتخاب هدف هاى عالى تر و كوشش هاى جدى تر آن را وسيله تكامل بيشتر قرار داده و از آن عبور كرده به موقعيت بهترى دست بيابند. در واقع هر هدف عالى براى آنان بسان آب زلالى مى شود كه به ريشه درخت شخصيت انسانى آنان نفوذ كرده و آن را شكوفا و بارور مى سازد. پس براى رسيدن به موفقيت، در اولين گام بايد بدانيم چه هدفى را دنبال كنيم و چه مى خواهيم تا بتوانيم براى رسيدن به آن برنامه ريزى كنيم.


يك نوجوان و جوان بايد در نظر بگيرد در آينده مى خواهد چه نقشى را در جامعه ايفا كند؟ چه كاره شود؟ به كدام سو برود و از چه راهى زندگى اش را تأمين كند؟ چه شغلى در آينده شايسته است برگزيند؟ در كدام شهر زندگى كند و چگونه براى خود و جامعه اش مفيد باشد؟ بايد اهداف مقطعى و دراز مدت خويش را در آغاز راه با فكر و انديشه و مشورت با ديگران مشخص كند تا در تصميم گيرى دچار ترديد و خطا نشود.

چه کنیم تا بهتر و مثمر ثمر هدف انتخاب کنیم ؟
- بدانیم چه کسی هستیم و چه خصوصیاتی داریم مثلا نقاط قوتی داریم که در رسیدن به این هدف به ما کمک می‏کند پس با قوای بیشتری هدف را دنبال می‏کنیم و یا اینکه نقاط ضعفی داریم که شاید در رسیدن به این هدف ما را خسته کند، پس باید در رفع آنها کوشید. مثلا تنبلی یکی از نقاط ضعف بسیاری از انسانهاست و همچنین ناامیدی.

 

- با اعتماد به نفس و اطمینان به رسیدن به هدف شروع کنیم و بدانیم که وقتی شروع کردیم، هیچ چیز جلودار ما نیست و هیچ مانعی وجود ندارد که بتواند جلوی ما را بگیرد.


- افرادی را برای خود نمونه و الگو قرار دهیم. نه اینکه مثلا آقای … که صاحب کارخانه … است و یا استاد … که صاحب سبک است. همین عباس آقای سرکوچه هم که به هدفی مانند هدف ما رسیده می‏تواند نمونه باشد.

 

- وسایل لازم برای مسیر را وصلۀ خود کنیم مانند امیدواری، پشتکار، کوشش، تفکر مثبت، جذب.


- قبل از انتخاب هدف در مورد آن تحقیق کرده و سختی‏ها و چالش‏های آنرا بدانیم تا عزم خود را بیشتر جزم کرده و با امید بیشتری شروع بکار کنیم.

 

- اهداف مهمتر و لازمتر در اولویت دستیابی قرار دارند.
- هدف را دستیافته ببینیم و حال بررسی کنیم که این راه به رفتنش می‏ارزد یا خیر.
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته

منابع:
pourali.net
old.ido.ir

 


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چگونه با ناامیدی مبارزه کنیم
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1394 ساعت 19:17 | بازدید : 278 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

احساسات منفی و ناامیدی,اخبار نا‌امیدکننده

زمانی که احساسات منفی و ناامیدی در زندگی ما ایجاد می‌شوند می‌توانیم با آن مبارزه کنیم تا در زندگی ما را با مشکلات بعدی روبه‌رو نسازد.

در صورتی که گاهی به ناامیدی رسیدید، خواندن این مقاله برای شما بسیار مفید خواهد بود.

نکته مهم
به یاد داشته باشید که هرگز ناکامی‌های خود را در قالب عجز و ناتوانی یا خشم به نزدیکان خود نشان ندهید.

اخبار نا‌امیدکننده و اتفاقات بدی که می‌افتد تمام ذهن شما را درگیر می‌کند و اینجاست که این اتفاقات بد از شما مطالبه می‌کند و شما باید مقرری‌اش را بپردازید.

بنابراین، زمانهایی وجود دارد که شما به واسطه خبرهای بدی که ناگهان به شما می‌رسد احساس ناامیدی می‌کنید و تا حدودی این خبرها به شما القاء شده است که باعث شده که شما به این ناامیدی برسید، احساسی که منجر به ناامیدی در کار و ازدواج می‌شود و احساس بدی که به شما دست می‌دهد و این حقیقت است.

اما واقعیت این است که ذهن انسان‌ها کاملاً به این مسائل واکنش نشان می‌دهد بنابراین شرایط دشوار و سختی که یک فرد در آن قرار می‌گیرد تاحدودی می‌تواند مسیر غلبه بر آن را پیدا کند و بدرخشد.

درحقیقت شیوه‌‌ای که مغز ما طراحی شده است امکان ندارد که این غم و اندوه طولانی مدت ادامه یابد.

بعضی زمانها ما نیاز به تلنگر داریم یک یادآوری ملایم که به ما کمک می‌کند که با ناامیدی خودمان کنار بیاییم و این دقیقاً آن چیزی است که در این مقاله آورده شده است...


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نکاتی برای مثبت اندیش بودن
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1394 ساعت 9:12 | بازدید : 286 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

مثبت اندیشی,مثبت اندیشیدن, اندیشه های مثبت

اگر می خواهید مثبت اندیش باشید کافی است نکات زیر را فراموش نکنید.
مثبت اندیشیدن آدمی را در رسیدن به اهداف زندگی یاری می کند و سبب افزایش شور ، نشاط و کارآمدی و سازندگی می شود.برای رشد و گسترش نگرش مثبت به آینده در خود باید:

1 - جایگاه های سودمند و خوشایند را در ذهن خود مجسم کنید.

2 - هنگام سخن گفتن از واژگان مثبت بهره ببرید.

3 - همواره کوشش کنید اندیشه های منفی و خطا را از ذهن خود دور کنید.

4 - به جنبه های مثبت و سازنده زندگی تان نگاه کنید.

5 - با دارندگان اندیشه های مثبت، رفت و آمد کنید.

6 - از فیلم ها و داستان های الهام بخش سود جویید...


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


3 راه موثر برای بالا بردن کیفیت زندگی
چهار شنبه 26 ارديبهشت 1394 ساعت 20:5 | بازدید : 236 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

کیفیت زندگی, ارزش زندگی کردن ,زندگی نامتعادل

نحوه تفکر شما در مورد کیفیت زندگی تان نسبت به حوادث تاثیر گزار است.

 

هیچ چیز بدتر از آن نیست که یک فرد ثروتمند همیشه ناراحت و عصبانی باشد. هیچ دلیلی برای این موضوع وجود ندارد اما با این حال من هر روز با این پدیده سروکار دارم. این موضوع ناشی از داشتن زندگی نامتعادل و انتظارات زیاد و همچنین نارضایتی از داشته های فردی ست که کیفیت زندگی را کاهش می دهد.

شما بدون قدردانی و تحسین آن چه که دارید نمی توانید به خواسته های واقعی تان برسید. اما چگونه باید تعادل را در زندگی برقرار کرد؟ در یک زندگی نامتعادل موفقیت چه معنایی دارد؟

حدود چهار دهه است که هرقدم از زندگی را به مردم و برخی از زنان و مردان بسیار مهم جهان، آموخته ام. من با مدیران شرکت های بزرگ و کوچک کار کرده ام. در تمامی این موارد دریافته ام که مردم در هر لحظه 3 تصمیم کلیدی می گیرند که کیفیت زندگی خود را بالا می برند و به زندگی شان جهت می دهد. اگر در هنگام این تصمیم گیری ها حواست تان را جمع نکنید، مانند اغلب افرادی می شوید که از لحاظ فیزیکی در وضعیت خوبی قرار ندارند. از نظر احساسی افسرده فرسوده هستند و از لحاظ اقتصادی نیز در وضعیت استرس آوری قرار دارند. اما اگر آگاهانه تصمیم گیری کنید، می توانید امروز مسیر زندگی تان را به معنای واقعی تغییر دهید.

این تصمیم‌ها زندگی مالی‌تان را متحول می کند


اولین تصمیم: موضوع مورد توجه خود را با دقت انتخاب کنید
در هر لحظه میلیون ها موضوع برای جلب توجه شما با هم رقابت می کنند. شما می توانید یا به مسائلی فکر کنید که در حال حاضر و در کنار شما در حال وقوع هستند یا در آینده قرار است رخ دهند. همچنین ممکن است به گذشته بیندیشید. به هر چیزی که توجه کنید، انرژی فرستاده می شود. موضوعات مورد توجه شما و الگوی انجام آن به کل زندگی شما شکل می دهد و باعث افزایش کیفیت زندگی شما می شود. علاقه مندید که روی چه حیطه ای تمرکز کنید؛ به چیزهایی که دارید یا چیزهایی که در زندگی شما وجود ندارد؟ مطمئنم که به هر دو روی سکه توجه می کنید. اما اگر افکار همیشگی تان را بررسی کنید، بیشتر برای چه مواردی وقت گذاشته اید؟

بیشتر از این که به چیزهایی فکر کنید که در اختیار ندارید یا حسرت کسانی را بخورید که از لحاظ اقتصادی از شما جلوتر هستند، شاید باید اعتراف کنید که در مورد مسائلی غیر از مسائل اقتصادی باید قدردان باشید؛ شما می توانید شکرگزار سلامتی، خانواده، دوستان، موقعیت ها و ذهن تان باشید.

افزایش عادت تحسین داشته های تان می تواند سطح جدیدی از کیفیت زندگی سلامت و ثروت عاطفی را برای تان به ارمغان بیاورد. اما سوال اصلی این است که آیا برای داشتن احساس شکرگزاری عمیق از ذهن، بدن، قلب و روح تان مایه می گذارید؟ آن جاست که می توانید لذت، شاید و رضایت را پیدا کنید...


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


"اعتیاد به خرید" هم داریم!
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1394 ساعت 18:50 | بازدید : 254 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

بیماری اعتیاد به خرید

افراط در خرید می تواند هم برای فرار از مشکلات باشد و هم نوعی تجمل گرایی

 

اگر در پایان هر ماه دخل و خرجتان با هم جور نیست و قسط ها و هزینه های زیادی دارید که پولی برای پرداخت آنها ندارید، اما در اتاق خواب و هال خانه تان از شدت وفور اشیا و کالاهای متنوع جای سوزن انداختن نیست، احتمالا به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید. توجه به خرید افراطی از دهه 70 میلادی از نظر روان شناسان و جامعه شناسان بیماری تشخیص داده شد. در آن زمان عمل روان شناسی دریافت که خرید افراطی ممکناست واکنشی روانی که خلاهای مهمی در زندگی باشد، هرچند جنس این خلاها طوری باشد که در ظاهر به نظر برسد خرید اعتیادگونه در پرکردن آنها تاثیری ندارد. به هرحال، فارغ از جنبه های نشانه شناختی و روانکاوانه، به طور معمول کسانی که اعتیاد به خرید دارند معمولا کمدها و خانه هایشان پر از لباس ها و وسایل غیرضروری است که اکثرا بیش از یک بار استفاده نشده اند. اگرچه خرید در ایام خاص یا برای مهمانی کاملا طبیعی است اما معمولا کسانی که اعتیاد به خرید دارند سراغ خریدن کفش و پوشاک لوکس می روند و وقتی به مهمانی دعوت می شوند باز هم احساس می کنند سر و وضع مناسبی ندارند.

در این میزگرد سعی شده نگاهی درمان شناسانه برای این حالت ذهنی تبیین شود و البته «بیماری» نامیدن این رفتار نیز مورد بحث قرار گیرد. دکتر نیکنام، روان شناس بالینی و خانواده درمانگر، و کاشی زاده، مشاور و رفتارشناس، هر دو روی این موضوع به تفصیل کار کرده و مراجعان متعددی را که به این عارضه مبتلا بوده اند ملاقات و درمان کرده اند. خلاصه این میزگرد را می خوانید:
 
افراط در خرید فرار از مشکلات است یا نوعی مصرف گرایی و تجمل گرایی؟
کاشی زاده: شما دو موضوع را مطرح کردید که نمی توان گفت از هم جدا هستند. بخش اجتماعی آن مصرف گرایی است و بخش فردی آن رفتاری است که یک سیستم دفاعی آن را ایجاد می کند، یعنی فرد به دلیل فشارهای عصبی که به سن هم مربوط نیست نمی تواند ابراز وجود کافی داشته باشد و اعتماد به نفس پیدا نمی کند. او زمانیکه استرس دارد برای ابراز وجود بلافاصله از لحاظ فردی به سیستمی پناه می برد که هم موضوع را برای چند ساعتی فراموش کند و هم درواقع برای خودش جایزه بخرد و خودش را به نوعی نوازش کند.

 
یعنی کارگرد ناخودآگاه؟
کاشی زاده: بله. اما پس از مدتی به عادت تبدیل می شود که مخرب است. چون این عملکرد در زمان شروع ریشه عصبی داشته است و فرد تفکر منطقی روی آن ندارد، یعنی به نوعی در زمان عصبیت مانند اسباب بازی به آن پناه می برد. زمانی خرید به اعتیاد وسواسی بدل می شود که تفکر در آن نیست و فرد به خودش حس خوبی ندارد. اما قبل از خرید افراطی فرد حس می کند کار اشتباهی کرده یا اینکه اتفاق بدی افتاده که ممکن است او در آن مقصر باشد...


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


۴ اثر روانی که فیس بوک بر شما می گذارد
چهار شنبه 21 ارديبهشت 1394 ساعت 10:8 | بازدید : 334 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

آثار روانی فیس بوک, ورود مرتب به فیسبوک, آثار روانی منفی فیس بوک

 

احساسات، هم مثبت و هم منفی، به راحتی از طریق پست هایی که کاربران در شبکه اجتماعی به اشتراک می گذارند، گسترش می یابد.

پژوهشگران در تعدادی از موسسات علمی و دانشگاهی افزون بر خود فیسبوک مطالعات روز افزون درباره این که کاربران با حضور در فیسبوک چه احساسی درباره خود و زندگی شان پیدا می کنند را انجام می دهند. متاسفانه، بسیاری از یافته های آنها چندان برای فیسبوک و افرادی که به این شبکه اجتماعی اعتیاد پیدا کرده اند، خوب نیست.

بنابر یافته های پژوهشگران، استفاده مکرر از فیسبوک با علایم افسردگی در ارتباط است. آنها این مساله را ثابت کرده اند که احساسات، هم مثبت و هم منفی، به راحتی از طریق پست هایی که کاربران در شبکه اجتماعی به اشتراک می گذارند، گسترش می یابد. همچنین، ورود مرتب به فیسبوک بر میزان شادی بزرگسالان جوان تاثیرگذار است. از سوی دیگر، مشارکت منفعل و یا احساس طرد شدن در این شبکه اجتماعی به آثار روانی منفی منجر می شود.

به لطف تمایل ما به مقایسه خود و سبک زندگی مان با دوستانی که در فیسبوک داریم، پژوهشی جدید ارتباط بین استفاده از این شبکه اجتماعی و علایم افسردگی را نشان داده است. این مطالعه که در نشریه روانشناسی بالینی و اجتماعی منتشر شده نشان می دهد هرچه زمان بیشتری را در فیسبوک می گذرانیم، احتمال آن که احساس افسردگی کنیم بیشتر است. مکانیزم اصلی در این زمینه مقایسه اجتماعی است. در نتیجه، دلیل ایجاد چنین احساسی به تمایل ما برای مقایسه اجتماعی خود با دوستان مان باز می گردد.

صرف وقت بسیار زیاد در فیسبوک یا بازدید مکرر از آن ارتباطی مثبت با تمایل به مقایسه خود با دیگران در کاربر ایجاد می کند که این شرایط نیز با افزایش علایم افسردگی در ارتباط است. اگر عکس های منتشر شده توسط دوستان موجب احساس افسردگی در ما می شوند شاید بهتر باشد تا از این شبکه اجتماعی بیشتر فاصله بگیریم...


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چگونه حرف زدن را به کودکان آموزش دهیم؟
سه شنبه 14 ارديبهشت 1394 ساعت 21:32 | بازدید : 165 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

دیر حرف زدن کودک,علت دیر حرف زدن کودک

هنگام حرف زدن با کودک به او نگاه کنید

 

 کودکان به طور ذاتی به صدای انسانها علاقه دارند، همچنین به طور طبیعی مایل هستند هنگامی که فرد دیگری صحبت می کند، به حرفهای او گوش داده و توجه کنند. شما هنوز هم می توانید از این تمایل ذاتی کودک خود، مثل همان وقتی که او کوچکتر بود، بهره ببرید.

* چگونه می توانم به کودک خود کمک کنم تا حرف زدن را یاد بگیرد؟
هر چقدر می توانید به صورت مستقیم با کودک خود صحبت کنید. سعی کنید بعضی وقتها، این صحبتها صرفا بین شما و او بوده و شخص ثالثی بین شما نباشد. اگر شما در حال حرف زدن یا کتاب با شعر خواندن برای او به همراه یکی از برادر یا خواهرهای بزرگترش باشید، نمی توانید لغات و اصطلاحات را به میزان مورد نیاز او تکرار کنید، یا برای او توضیح دهید؛ در واقع اگر شما با او تنها بودید، او می توانست خیلی بیشتر از این فرصت استفاده کند. هنگام حرف زدن، به او نگاه کنید؛ اجازه دهید صورت و حرکات صورت شما را ببیند.

با تطبیق دادن حرفهای خود با کارهایی که انجام می دهید، این امکان را برای کودک فراهم کنید که معنای حرفهای شما را بهتر بفهمد. می توانید بگویید: «حالا پیراهنت را در می آورم»، و پیراهنش را دربیاورید؛ سپس بگویید: «حالا نوبت کفشهایت است»، و به سراغ کفشهایش بروید.

 

همچنین می توانید با تطبیق دادن حرفهای خود با حرکات مختلف صورت، احساسات خود را به صورت نمایشی به او نشان دهید. سن او به اندازه ای نیست که بتوانید او را دست بیندازید (و البته در هیچ سنی نباید این کار را بکنید). اگر او را به گرمی در آغوش بگیرید و بگویید: «عفریته شلخته بدریخت مامان کیه؟» او گیج خواهد شود! صورت شما، و در آغوش گرفتن او، احساس دیگری را به او منتقل می کند با این مضمون که «دختر خوشگل مامان کیه؟»....


موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تاثیرات مثبت و منفی انیمیشن ها روی کودکان
سه شنبه 10 ارديبهشت 1394 ساعت 19:38 | بازدید : 172 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

در بیشتر کارتون ها خشونت فراوانی به چشم می خورد. درست است که در تمام کارتون ها سرانجام شخصیت های مثبت برنده می شوند ولی آنها غالبا با اعمال خشونت به هدف خود می رسند. نظر شما در این مورد چیست؟ در حال حاضر بسیاری از والدین احساس نگرانی می کنند و اعتقاد دارند این کارتون ها، کودکان را موجوداتی خشن، فریبکار و متمرد بار می آورند. ولی آیا واقعا کارتون های خشن مضر هستند؟

 

 انیمیشن ها در قالب کارتون و بازی های رایانه ای تاثیر زیادی در روند رشد شخصیتی کودکان و نوجوانان دارد. اگر از بعد مثبت بخواهیم به تاثیر انیمیشن بپردازیم می توان به قطعیت گفت برخی از انیمیشن ها که در قالب بازی به کودکان ارائه می شود، تاثیر خوبی روی روند یادگیری آنها می گذارد.

تلویریون و کودک,تاثیر انیمیشن ها روی کودکان

 انیمیشن های خشن می توانند روی شخصیت کودکان تاثیر منفی بگذارند

 

تاثیرات مثبت و منفی انیمیشن ها بر روی کودکان
افزایش مهارت های شناختی در کودکان مانند مهارت دیداری فضایی یکی از ابعاد تاثیرگذار مثبت انیمیشن هاست اما تاثیر انیمیشن ها می تواند منفی نیز باشد. البته تاثیرات مثبت و منفی انیمیشن ها روی کودکان بیشتر از نوجوانان است چون در این دوره از زندگی کودک در حال آموزش اصول و شیوه زندگی کردن است و قسمت عمده شخصیت او در حال شکل گیری، به همین دلیل همانندسازی و الگوبرداری در این سنین باعث می شود که انیمیشن ها تاثیر بیشتری روی کودکان داشته باشد.

کودکان در سنین پایین تر قادر به تمییز دادن بین دنیای واقعی و غیرواقعی نیستند و همانطور که شخصیت شان براساس همانندسازی و الگوبرداری از شخصیت های موجود در انیمیشن ها نیز می تواند روی آنها تاثیر بگذارد، بنابراین انیمیشن ها می توانند باعث فرهنگ سازی شوند و روی نگرش ها و ارزش های افرادی که نسل آینده را می سازند، تاثیر بگذارند و در شکل گیری شخصیت کودکان نقش عمده ای را ایفا کنند.

نقش تربیتی برعهده رسانه نیست
هرچقدر سن کودک کمتر و میزان تماشای انیمیشن های او بیشتر باشد، تاثیرات انیمیشن ها شدیدتر خواهد بود. والدین باید توجه کنند که نقش تربیتی برعهده آنهاست نه رسانه ها. یعنی این والدین هستند که باید بر چگونگی استفاده از رسانه ها روی فرزندانشان نظارت کنند چون سازندگان انیمیشن ها غالبا روی جنبه های تجاری محصولات خود توجه می کنند و کمتر به جنبه های تربیتی انیمیشن ها تمرکز می کنند.

مسئله اینجاست که بیشتر انیمیشن ها جزو تولیدات ایرانی نیست و اگر بر فرض مثال یک انیمیشن غیرایرانی بخواهد روی فرهنگی خاص تاکید کند، این فرهنگ ایرانی نیست و سازندگان روی ترویج فرهنگ و آداب و رسوم کشور خود تاکید می کنند و این موضوع طبیعی است...


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رسيدن به آرامش در 5 دقيقه
سه شنبه 9 ارديبهشت 1394 ساعت 20:6 | بازدید : 215 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

احساس آرامش,آرامش و تمرکز

بستن چشمها يکي از روش هاي به دست آوردن آرامش است

 

ظرف غذا از دست تان سر خورده و در وسط آشپزخانه ريخته است؟ تلفن ميز کارتان مرتب زنگ مي خورد ودست تان بند است؟ چاي روي شلوارتان ريخته، آن را کثيف کرده و جلسه تان 10 دقيقه ديگر شروع مي شود و شما هنوز تايپ گزارش تان را هم تمام نکرده ايد؟ همه خانه تان به هم ريخته است و مهمان ها تا 10 دقيقه ديگر مي رسند؟ اشتباه نکنيد حالا وقت آن است که آرامش پيدا کنيد!

سفر به يک جزيره خوش آب و هوا، پياده روي در جنگل يا لب ساحل در يک آخر هفته رويايي راه حل ايده آلي براي خداحافظي با نگراني ها و استرس هاست ولي خيلي وقت ها ما فقط 5 دقيقه يا کمتر وقت داريم تا خودمان را پيدا کنيم و به آرامش برسيم. راهش را بلد نيستيد؟ نگران نباشيد ما 8 روش را براي رسيدن به آرامش براي تان پيدا کرده ايم.


8 روش براي رسيدن به آرامش در پنج دقیقه
1 - تمرکز: نيازي نيست به سراغ دشت و کوه برويد! 5 دقيقه سکوت و آرامش مي تواند به شما در انجام بقيه کارهاي تان کمک زيادي کند. شواهدي وجود دارد که نشان مي دهد اختصاص دادن يک زمان کوتاه براي آرامش و سکوت در طول روز مي تواند افسردگي و استرس را در افراد کاهش دهد. روي تنفس تان، تمرکز و احساس کنيد همه اضطراب ها از وجودتان خارج مي شود.

2 - شمارش معکوس: وقتي نگراني هاي تان بيش از حد شد، سعي کنيد از يک تا 10 بشماريد و سپس شروع به شمارش معکوس کنيد. وقتي مشغول شمردن و تمرکز روي اعداد هستيد، فکر مصاحبه هاي کاري و مشغله هاي ديگر خانه تان کمرنگ تر مي شود.

3 - بستن چشم ها: کافي است در شلوغي و هياهوي روزمره چند دقيقه پلک هاي تان را روي هم بگذاريد. اين کار يکي از روش هاي بسيار آسان براي به دست آوردن آرامش و تمرکز است....


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


راهکارهای کارآمد در مواجه با ناکامی
سه شنبه 6 ارديبهشت 1394 ساعت 17:16 | بازدید : 215 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

KEYWORDS

 

اغلب همه ما در طول زندگی خود دچار ناکامی هایی شده ایم که شاید بعضی از آنها تاثیرات مخربی هم روی ما گذاشته باشند حال ما برای جلوگیری از این تاثیرات منفی باید در صورت مواجه با ناکامی ها با آنها مقابله کنیم.

خسرو تاش مشاور کودک و نوجوان در یادداشتی که در ادامه می خوانید راهکارهای کارآمد در مواجه با ناکامی را تشریح کرده است:

بدون شک همه افراد در طی زندگی روزمره خود با مشکلات متعددی مواجه هستند و هر فردی با استفاده از روش های خاصی از مقابله سعی خواهد کرد که بر مشکلات اعمال کنترل کند. نحوه مواجهه یک فرد با مشکلات، اثری تعیین کننده در حفظ یا عدم تعادل در زندگی هر شخص خواهد داشت. ما در اینجا به مواردی اشاره خواهیم کرد که شما را در جهت مواجه کارآمد با مشکلات یاری خواهد کرد. جهت دستیابی به این هدف، به موارد زیر دقت کنید:

1ـ احساسات خود را به طور مشخص و واضح بشناسید.

زمانی که فردی دچار بحران عاطفی می شود احساسات معینی را تجربه می کند. تعدادی از این احساسات عبارتند از:

الف ـ اضطراب؛ که شامل احساس ترس، عصبیت و آسیب پذیری است. در واقع اضطراب پاسخی است که در مقابل درک موقعیت تهدید رخ می دهد.

ب ـ افسردگی؛ که شامل احساس ضعف، نا امیدی و بی ارزشی است و با احساس غمگینی شدید همراه است.

ج ـ خشم؛ احساسی است که بر اثر یک ناکامی عمیق ایجاد می شود وگاهی تمایل به آسیب کلامی یا بدنی به دیگران یا حتی خود فرد را در پی خواهد داشت.

احساسات ، نشانه هایی هستند که حاکی از وجود مشکل یا فشار عصبی، حول وحوش فرد مورد نظر می باشند. آگاه شدن از آن ها اولین گام جهت برطرف کردن مشکل است. در صورتی که فرد با صراحت کامل نسبت به احساسات خود شناخت پیدا کند و این احساسات را نشانه وجود مشکل بیرونی یا درونی بداند، در آن صورت خواهد توانست قدم بعدی جهت بررسی منابع کمک رسان را آغاز کند.

2- به تجزیه و تحلیل افکارخود بپردازید.
زمانی که تحت استرس یا فشار روانی هستید، سعی کنید موقعیت را شناسایی کرده و احساس خود نسبت به آن حادثه را نیز مورد تحلیل قراردهید. در حالت معمولی شاید متوجه افکار و خودگویی های خود در حین مسئله مورد نظر نباشید ولی بدانید که این افکار تاثیر بسیار عمیقی بر روی احساس و عمل شما خواهند گذاشت. ممکن است از طریق افکار غیر منطقی و خود گویی های منفی به طور نادانسته ای احساس فشار خود را افزایش دهید. جهت بررسی این موضوع لازم است به بررسی روش هایی که یک فرد افکار خود را به طریق غیر منطقی نظم می دهد و باعث تحریف موقعیت می شود بپردازیم زیرا با آگاهی از این افکار، در کنترل آن ها تواناتر عمل خواهید کرد...

 


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


افراد کم اراده این نکات را نادیده نگیرند
سه شنبه 25 فروردين 1394 ساعت 19:36 | بازدید : 307 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

افراد کم اراده,ضعف در اراده, کم‌ارادگی

اگر شما هم جزو افراد کم اراده هستید این نکات را فراموش نکنید. این نکات می تواند راهنمایی زیادی به شما کند.

چندی پیش مطلبی را در خصوص غلبه بر تنبلی منتشر کردیم که در آن به طور ویژه در خصوص تکیه بر اراده صحبت شده بود، حال آن‌ که ضعف در اراده به عنوان یکی از عوامل ایجاد تنبلی در افراد قابل بحث است. وقتی ما در توصیف خصوصیات شخصی می‌شنویم یا می‌گوییم فلانی کم اراده است، فردی ناموفق و غالبا ناراحت تجسم می‌شود که توانایی انجام هیچ کاری را به صورت کامل و به تنهایی ندارد...


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


راهنمای گذر از بحران عاطفی
سه شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 15:18 | بازدید : 340 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

بحران عاطفی,نامزدی شکست خورده,دوران نامزدی

وقتی یک رابطه عاطفی، نامزدی یا حتی ازدواج با شکست مواجه می شود، حس خلاء، بدبینی، افسردگی و ناامیدی بر وجود شخص سایه می اندازد. درنگاه شخصِ شکست خورده، همه چیز تیره و تار و بی فایده جلوه می کند و بدترین اتفاق ممکن، شنیدن نصیحت و سرزنش و استدلال های منطقی از سوی اطرافیان است.

کسی که در دوران نامزدی شکست خورده، مدام درگیر سیکل معیوب ذهنیِ خودش است. مجموعه ای تمام نشدنی از سوالات و چراهای بی جواب را در ذهنش مرور می کند. چرا به هم نرسیدیم؟ چرا رها شدم؟ چرا نشد؟ کجا اشتباه کردم؟ کجا کم گذاشتم؟ چرا برایش کافی نبودم؟ دیگر چه کار باید می کردم؟ در این میان، شاید تنها و مهم ترین و تاثیرگذارترین راهِ ممکن، این باشد که فرد به خودش بیاید و از درون تکان بخورد و تصمیم به تغییر بگیرد و شاید اولین گام فرآیند تغییر، شناختِ دقیق خود و ضعف های ارتباطاتِ بین فردی باشد.

دلبستگی یا وابستگی
ارتباط عاطفی بین انسان ها، معمولا به دو شکل بروز پیدا می کند: دلبستگی و وابستگی. دلبستگی، شکلِ سالمِ یک ارتباطِ عاطفی و وابستگی، شکل ناسالم آن است. دلبستگی یک مکانیسم طبیعی، سالم و ضروری برای بقاست، اما وابستگی، یک مکانیسم غیرطبیعی، مَرَضی، ناسالم و مُضر است. دلبستگی، زمینه ساز حس امنیت، آرامش، آزادی و از همه مهم تر، حس تعلق است. در حالی که وابستگی، زمینه ساز احساس عدم امنیت و آشفتگی، محدودیت و متاسفانه، احساس تملک است.

قالب های ذهنی، زمینه ساز دلبستگی و وابستگی
طرح واره، قالب ذهنی یا در واقع لنز و عینکی که ما برای نگاه به دنیای پیرامون و ارتباطاتمان به چشم می زنیم، در کودکی و در محیط خانه و خانواده شکل می گیرد که تاثیر عمیق و مستقیم بر ارتباطات عاطفی ما در بزرگسالی دارد. کودکانی که در خانواده های سرد، بی اعتنا، تندخو و پرخاشگر پرورش پیدا می کنند، افرادی بی اعتماد و بدبین هستند با طرح واره رهاشدگی و نقص و ناکافی بودن و آن ها که در خانواده های سختگیری که برای دوست داشتن فرزندانشان پیش شرط می گذارند، رشد کرده اند، افرادی هستند با طرح واره اطاعت و ایثار که در رابطه، از همه چیزشان می گذرند و البته هر دو طیف به شدت مستعد وابستگی و در نتیجه عدم پایداری در ارتباط و شکست عاطفی هستند.

اگر وابسته بودیم و شکست خوردیم...!
حال اگر به واسطه دلایل درونی یا بیرونی، طعم تلخ ناکامی و شکست را چشیدید و مجبور به دست و پنجه نرم کردن با کابوس خلاء و تنهایی شدید:


* مدام در پی تخریب طرف مقابل برنیایید، چرا که نیمه پنهانِ تنفر، عشق و علاقه است؛ وقتی نسبت به یک نفر ابراز تنفر می کنیم، به این معنی است که هنوز به او توجه داریم. طرف مقابل، خوب یا بد، تمام شده است. لطفا اینقدر وقت و انرژی برای تحلیل جزئیات رفتار و زوایای شخصیت کسی که از زندگیتان رفته، نگذارید.


* از گفت وگوهای تکراری و بی حاصل درونی بپرهیزید. سرزنش و محاکمه خودمان، هیچ فایده ای ندارد، چرا که استدلالِ بر پایه احساس است و به هیچ جایی نمی رسد.


* به سیر بروز احساسات منفی، نظم بدهید. به این معنی که به خودتان، فرصت سوگواری و اشک ریختن بدهید، اما در زمان مشخص و مدت معینی از هر روز. در واقع به جای این که اجازه بدهید احساسات منفی، به سراغتان بیایند، شما به سراغ احساسات بروید و مدیریت و کنترلشان کنید.


* به هیچ وجه منتظر نمانید حالتان خوب شود و بعد به سراغ کارهای معمول و روزمره مثل کار و درس بروید. بلکه تمام سعی تان را بکنید که در اولین فرصت، فعالیت های همیشگی را از سر بگیرید. یادمان باشد تغییر در افکار، مستلزم تغییر در رفتار است.

مرده متحرک نشویم!
شاید یکی از مهم ترین راه های در امان ماندن از آسیب های یک چنین اتفاق عمیقی، تحلیلِ منطقیِ قضایا و رسیدن به یک بینش و بصیرت واقعی نسبت به ماجراست. یعنی سعی کنیم برای چراها و سوال هایمان، یک پاسخ منطقی پیدا کنیم تا بتوانیم کنار بیاییم. در غیر این صورت، فکر و خیال ها و احساسات منفی انرژی روانی ما را به صفر می رسانند و ته کشیدن انرژی روانی یعنی نابود شدن انگیزه ادامه زندگی، بدبینی به موقعیت‌های جدید ازدواج از بین رفتن نشاط و شادی و امید و در یک کلام، تبدیل شدن به مرده متحرک!
منبع: خراسان


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اگر کودکمان پرسشی درباره امور جنسی پرسید چه کنیم؟
دو شنبه 20 مهر 1393 ساعت 21:51 | بازدید : 317 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

آموزش مسائل جنسی به کودکان,سوالات جنسی کودک

«مامان من چه جوری به دنیا اومدم؟»،« اول کجا بودم؟»، من چه جوری تو شکمت نفس می‌کشیدم؟»، «من چرا توی عروسی تو و بابا نبودم؟» و... اینها سؤالاتي است که کودک شما از یک دوره‌ای به بعد از شما می‌پرسد و شما باید گوش به زنگ باشید و از قبل جواب‌های‌تان را آماده کنید اما بیشتر والدین برای این سؤالات که در دسته سؤال‌های جنسی قرار دارند خودشان را آماده نمی‌کنند و خیلی اوقات در برابر این پرسش‌ها خجالت می‌کشند و می‌خواهند از جواب دادن طفره بروند. آنها اغلب در اولین برخورد می‌خواهند بدانند کودک این اطلاعات را از کجا به‌دست آورده و چه کسی این مسائل را برای او توضیح داده است.  مشاورین به شما می‌گویند جواب این پرسش‌ها را چطور بدهید.

 

معمولا شروع سؤالات جنسی از3تا 5 سالگی است. مسئله جنسی در کودکان 2 معنی دارد که یکی رابطه جنسی و ارتباط با جنس مخالف است و یکی مفهوم لذت‌طلبی است. این نکته را در نظر داشته باشید که تا وقتی کودک در این مورد سؤال نکرده به او درباره مسائل جنسی توضیح ندهید. باید بدانید اگر در مقابل سؤال کودک به او دروغ بگویید یا حرف‌هایی بزنید که با واقعیت منطبق نیست یا به او بگویید «خودت بزرگ می‌شی می‌فهمی» او را دچار مشکل خواهید کرد. آموزش صحیح باعث می‌شود در آینده مسئله جنسی برای کودک موضوع ویژه و قابل توجهی نشود و حس مسئولیت‌پذیری در رفتار جنسی را به او القا خواهد کرد.

 

اگر کودکی در سنین سه تا پنج سالگی بپرسد « بچه از کجا می آید؟ »، بهتر است به او گفته شود « از شکم مادر ». اگر والدین انتظار کودکی را دارند باید فرزند خود را به موقع از این موضوع آگاه سازند و حتی به او اجازه دهند تا حرکت نوزاد را در شکم مادر لمس کند. کودک ممکن است از مادر بپرسد « بچه چگونه از شکم مادر بیرون می آید؟، مادر در جواب خواهد گفت « زمانی که بچه در داخل رحم به اندازه کافی بزرگ می شود و قادر است در خارج از شکم مادر زندگی کند آنوقت مادر به بیمارستان می رود تا به کمک پزشک بچه از شکم مادر بیرون آورده شود ».

 

چنانچه کودک سئوال کند « رحم مادر چه اندازه است؟ »، مادر می تواند بگوید « بادکنک را که دیده ای، اگر در آن بدمیم بزرگ می شود و اگر بادش را خالی کنیم کوچک می شود. رحم مادر نیز همچون بادکنک زمانی که بچه در درون آن قرار دارد بزرگ می شود و پس از خروج بچه مجددا کوچک می گردد».

 

آموزش‌های قبل از 2 سالگی
برخی آموزش‌های جنسی وجود دارد که از تولد تا 2 سالگی است و فارغ از سؤالات کودک است. بچه‌ها از تولد تا 2 سالگی شروع به کشف بدن خود می‌کنند و به بدن‌شان دست می‌زنند بنابراین والدین باید تا قبل از 2سالگی به کودک نام اندامش را بیاموزند و به او یاد دهند که آن را بپوشاند و مواظب باشد کسی به او دست نزند. وقتی والدین نام‌های خاصی برای اندام‌های تناسلی کودک می‌گذارند که این نام‌ها معمولی نیست، تعلیم جنسی که به کودک داده می‌شود می‌تواند با این پیام باشد که «نباید دست بزنی» یا برعکس توجه بیش از اندازه داده باشد که این در مورد مادر و پسرها زیاد دیده می‌شود. در این صورت كودك نسبت به اندام جنسي خود حساس مي‌شود.

 

آنچه میان روانشناسان در این گونه مسائل اساساً بر آن تاکید می شود، آموزش جنسی کودک بر اساس سن وی و مرحله به مرحله است. آموزش جنسی فرزندان به صورت ناگهانی شروع نمی‌شود، بلکه والدین بایستی از دوران کودکی، این آموزش را آغاز کنند و بدانند که چگونه به تناسب سن فرزند خود به سؤالات جنسی وی پاسخ دهند و این آگاهی بخشی و آموزش فرزند در هر سنی متفاوت است. اگر والدین با برنامه ‌ریزی درست و بلندمدت اطلاعاتی در خصوص بلوغ و مسائل جنسی در اختیار فرزندان خود قرار دهند و آرام و آرام و به تناسب سنشان این اطلاعات را در اختیار وی قرار دهند، از بروز بسیاری از مشکلات رفتاری و اختلالات جنسی در فرزندانشان جلوگیری خواهند کرد.

آموزش مسائل جنسی به کودکان,سوالات جنسی کودک

  به عنوان مثال ممکن است والدین، کودک ۲ یا ۳ ساله ‌ای داشته باشند که مراقبت ‌های خاص خود را لازم دارد. کودک در این سن متوجه بدن خود و تفاوت‌ های جنسیتی می ‌شود و این توجه باعث می ‌شود که کودک راجع به بدن خود کنجکاوی هایی داشته باشد. والدین بایستی مراقب کنجکاوی های بیش از حد او باشند. گاهی کودک سؤالاتی درباره نحوه متولد شدن خود می‌ پرسد که پاسخ والدین نباید بیشتر از نیاز کودک و آنچه که می ‌داند باشد و برای پاسخ دهی به سؤال او، ابتدا باید دانست که این سؤال چرا و چگونه در ذهن کودک شکل گرفته است و کودک چه اطلاعاتی در این زمینه دارد، سپس براساس دانسته های کودک به او جواب می‌دهیم.

 

 در 3 تا 5 سالگی این‌طور پاسخ دهید
 بین 3 تا 5 سالگی سؤالات مشخص است. سؤالاتی ازقبیل اینکه «بچه از کجا می‌آيد؟» جواب درست این است که بگویید «از شکم مادر.» وقتی مادری باردار است و انتظار فرزند دوم را می‌کشد بهتر است به کودک خود اجازه دهد شکم او را لمس کند. وقتی می‌پرسد «چطور بیرون میاد؟» توضیح دهید «در شکم مامان چیزی مثل بادکنک هست که وقتی بچه میاد توش می‌تونه بزرگ شه و وقتی بزرگ شد و تونست بیرون زندگی کنه مامان و بابا میرن بیمارستان و با کمک دکتر اونو بیرون میارن.» یادتان باشد سؤال را بی‌پاسخ نگذارید. اگر می‌خواهید درست پاسخ دهید از او بپرسید «چی شد اینو پرسیدی؟» وقتی کودک پاسخ می‌دهد شما می‌توانید حدس بزنید که درک کودک از موضوع چقدر است و با توجه به آن پاسخ دهید.

بعد از 5 سالگی این‌طور پاسخ دهید
بعد از 5 سالگی بچه‌ها درباره رابطه جنسی سؤال می‌کنند. کتاب‌ها و آموزش‌هایی در این‌باره وجود دارند. وقتی کودک این را می‌پرسد صورت‌بندی جنس نر و ماده را به او توضیح دهید. در ابتدا لقاح گل‌ها را برایش توضیح دهید. این یک توضیح شروعی است که بعد به جانوران و ارتباط می‌رسد. «پدر با کمک خانم دکتر سلولی را در شکم مادر می‌کارد و وقتی این دانه در شکم مادر بزرگ شد، تبدیل به بچه می‌شود.» این برای کودک کشف خارق‌العاده‌ای محسوب می‌شود. توجه داشته باشيد اگر سؤال جواب داده نشود او سراغ همسالان خود می‌رود و طبیعی است که اطلاعات نادرستی دریافت می‌کند.

آموزش مسائل جنسی به کودکان,سوالات جنسی کودک

 اگر کودک یا نوجوان پرسشی درباره امور جنسی مطرح می کند، باید تا جایی که امکان دارد به پرسش او در حد خواسته شده پاسخ گفته شود. پاسخ باید بدون احساس شرم، ناراحتی، گناه، ساده در حد سن و درک کودک یا نوجوان و در عین حال خلاصه و صادقانه ارائه گردد. زیرا آنها دوست دارند واقعیت را بشنوند. پاسخها همچنین باید در حد پرسشهای کودک و نوجوان باشد و فراتر از پرسشها پاسخی داده نشود. زیرا موجب خستگی و سردرگمی کودک و نوجوان خواهد گردید. والدین از همان ابتدا باید سعی کنند هنگام بحث درباره اعضای مختلف بدن از لغات صحیح و علمی آنها استفاده کنند و از کاربرد لغات بی معنی و کنایات جدا اجتناب ورزند.

سئوال دیگری که معمولا کودک پیش دبستانی از والدین می پرسد این است که « بچه چگونه به وجود می آید؟ »، والدین در پاسخگویی به این سئوال باید قدرت درک کودک را در نظر گیرند و جوابی ارائه دهند که به خوبی برای کودک قابل فهم باشد. در غیر اینصورت، جواب به جای آنکه آموزنده باشد گمراه کننده خواهد بود. مثلا بچه های خردسال بهتر است از طریق بازی و داستانها متوجه شوند که مثلا یک پرنده چگونه به وجود می آید. برای کودکان در سنین بالاتر می توان ازدواج پرمحبت و زندگی مشترک پدر و مادر و سپس تشکیل جنین را به طوری که قابل درک باشد توضیح داد. اگر جوابهایی ارائه شده با واقعیت و میزان درک و فهم کودک هماهنگ باشد، حس کنجکاوی او را ارضاء خواهد کرد.

 منابع:

مجله سیب سبز
نی نی سایت


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


راهکارهای عملی برای اینکه شادی را بیاموزیم
دو شنبه 11 مرداد 1393 ساعت 21:47 | بازدید : 329 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

زندگی شاد,افراد بسیار شاد, راه‌های افزایش شادی

همه می‌دانیم که بسیاری از افراد دائما غمگین، تحریک‌پذیر و زودرنج هستند. علاوه بر این، هر روز با افراد بسیار شادی روبه‌رو می‌شویم که شاید گاهی غمگین شوند و یا دچار استرس‌های روزمره شوند، اما می‌ببینیم که آنها به خوبی استرس‌هایشان را کنترل می‌کنند، از روش‌های مناسبی برای مدیریت استرس‌ها در زندگی‌شان استفاده می‌کنند و در نتیجه، روزهایشان پرثمرتر و لذت‌بخش‌تر می‌شود.

شایداین سؤال مطرح شود که آیا این افراد از همان ابتدا که به دنیا می‌آیند شادند. شاید عده‌ای آنها را افرادی خوش‌اقبال بدانند که همواره بخت با آنها یار بوده است. بسیاری از افراد معتقدند که پول شادی می‌آورد و افراد پولدارتر شادتر از بقیه افراد هستند. اما در مورداین که واقعا چه چیزی شادی بیشتری می‌آورد "دانیل کافمن" روان‌شناس دانشگاه پرینستون پاسخی دارد. او که به خاطر ساخت ابزاری برای سنجش شادی برنده جایزه نوبل شده است، در بررسی‌های خود متوجه شد که چهار فعالیت باعث شادی افراد می‌شود که عبارتند از: فعالیت‌های اجتماعی، استراحت، عبادت و خوردن. بعد از این چهار فعالیت، ورزش و تماشای تلویزیون در رتبه‌های بعدی قرار دارند.

یکی از مهم ترین سؤالات در مبحث شادی این است که تا چه اندازه شادی ما تحت کنترل ماست.

دکتر سونیا لی یو بمیرسکی به بهترین وجه به این سئوال پاسخ داده است. بمیرسکی معتقد است که زندگی شاد ما شبیه نموداری است که 50 درصد از آن در کنترل ژن، 10 درصد در کنترل شرایط محیطی و فقط 40 درصد در کنترل ماست. پژوهش‌های تجربی بر روی دوقلوها نشان داده است که هر شخصی با یک سطح معین از میزان شادی به دنیا می‌آید. بدین معنا که هر فردی بعد از احساس شادی بسیار زیاد و یا غم بسیار زیاد، دوباره بعد از مدتی به همان سطح معین میزان شادی و غم برمی‌گردد.

مهم نیست چه اتفاقی در زندگی ما می‌افتد- خوب، بد یا فوق‌العاده. ما کلا تمایل داریم که به وضعیت نقطه تعادل یا همان نقطه معین خود برگردیم. مثلا یک هفته پس از حادثه سونامی، کودکان خانواده‌های آسیب‌دیده با لبخند به مدرسه‌هایشان می‌رفتند. تحقیقات نشان می‌دهد که ما تمایل به بودن در حالت طبیعی داریم. هیچ‌گاه نه در اوج شادی و نه در اوج غم باقی نخواهیم ماند. حتی یک مطالعه نشان داده افرادی که در تصادف اعضای بدنشان را از دست داده‌اند بعد از مدتی دوباره تمایل به شاد بودن را از خودشان نشان می‌دهند، هرچند شاید هیچ‌گاه نتوانند به میزان سابق شاد باشند. برای مثال، ما شاید یک هفته بعد از تصادف عصبی و مضطرب باشیم، اما بعد از هشت هفته به حالت طبیعی‌مان برخواهیم گشت.

تحقیقات " دیوید لکین " از دانشگاه مینه‌سوتا، نیز «نقطه تعادل» شادی را تأیید می‌کند. تحقیقی که لکین بر روی چهار هزار دوقلو متولد مینه‌سوتا طی سال‌های 1936 تا 1955 انجام داد نشان داد حدود 50 درصد از رضایت زندگی افراد از برنامه ژنتیکی آنها ناشی می‌شود و در واقع، ژن‌ها نحوه برخورد مناسب با استرس‌های زندگی، سطوح اضطراب و افسردگی آنها را تعیین می‌کنند و بدین طریق بر میزان شادی ما اثر می‌گذارند. طبق نظریه بمیرسکی، 10 درصد از بهزیستی کلی افراد نیز تحت تأثیر عوامل محیطی مانند مذهب، موقعیت اجتماعی، وضعیت تأهل، درآمد و غیره قرار دارد.

از نظر بمیرسکی، 40 درصد باقی مانده از نمودار شادی ما در کنترل ماست. یعنی ما تا 40 درصد فرصت افزایش سطح شادمانی را داریم و این کار از طریق فعالیت‌های ارادی‌مان انجام می‌شود.

بمیرسکی در طول هفده سال کار و تلاش مداوم که روی راه‌های افزایش شادی انجام داد، دریافت که افراد شاد دارای الگوهای فکری و رفتاری خاص هستند که چند نمونه از این نوع فعالیت‌ها و افکار در زیر آمده است.

زندگی شاد,افراد بسیار شاد, راه‌های افزایش شادی

افراد شاد:
ـ وقت زیادی را صرف خانواده و دوستان، تربیت بچه‌ها و لذت بردن از این روابط می‌کنند.
ـ قدردان چیزهایی که در زندگی دارند هستند.
ـ در کمک کردن به دیگران پیش قدم هستند.
ـ لذت‌ها و خوشی‌های زندگی‌شان را حفظ می‌کنند و تلاش می‌کنند در لحظه حال زندگی کنند. بنابراین، وی به این نتیجه رسید که راه‌های زیادی برای افزایش شادی وجود دارد. اما در مجموع، به این نتیجه رسید که سه تمرین وجود دارد که افراد در صورت انجام دادن آن طی یک دوره دو سه ماهه می‌توانند شادی‌شان را افزایش دهند.

تمرین قدردانی: در این روش، افراد تمامی چیزهایی را که در زندگی‌شان دارند و قدرشان را نمی‌دانند می‌توانند در دفترچه‌ای ثبت کنند تا هر روز مشاهده شان کنند و قدرآنها را بدانند. یا می‌‌توانند نامه‌ای به دوست یا والدین خود بنویسند و از زحماتی که برایشان کشیده‌اند قدردانی و تشکر کنند. تمرین‌های قدردانی باعث بهبود خلق افراد می‌شود. در تأیید این مطلب، «رابرت امونز» از دانشگاه کالیفرنیا، دریافت که افرادی که سلامتی خود را حفظ می‌کنند و احساس شادی زیادی می‌کنند معمولا قدردان چیزهایی هستند که در زندگی دارند. این افراد حتی هنگام بیماری نیز راحت‌تر با درد کنار می‌آیند و بهبودی سریع‌تری دارند.

تمرین نوع‌دوستی یا مهربانی: روش دیگر آن‌طور که روان‌شناسان مثبت‌گرا نام نهاده‌اند، نوع‌دوستی یا مهربانی است. در این روش، به افراد تعلیم داده می‌شود که چگونه برای دیگران کارهای نیک انجام دهند. مثلا می‌توانند برای ملاقات با بیماران به بیمارستان‌ها بروند و یا به دیگران در کارهایشان کمک کنند. افراد حداقل باید به طور میانگین پنج فعالیت این چنینی در هر روز انجام دهند. این فعالیت‌ها می‌تواند هم برای دوستان انجام شود و هم برای غریبه‌ها؛ هم خودانگیخته و ناگهانی باشد و هم با طرح و برنامه قبلی. مهم نیست که این فعالیت‌ها حتما قابل توجه و بزرگ باشد.

ترویج خوش‌بینی: در این روش، آموزش داده می‌شود که افراد در دفترچه خود بهترین حالت از آینده خود را ترسیم کنند و درباره آن به تفصیل بنویسند.

بمیرسکی گزارش کرده است که افرادی که به مدت سه ماه این تمرین‌ها را انجام داده‌اند گفته‌اند که احساس شادی بیشتری نسبت به قبل دارند. شما نیز می‌توانید این روش‌ها را در یک دوره سه ماهه امتحان کنید. مطمئن باشید ضرر نمی‌‌کنید.
منبع:مجله سپیده دانایی


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چطوری اسباب بازی بچه ها رو تمیز کنیم؟
دو شنبه 11 مهر 1393 ساعت 21:38 | بازدید : 345 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

اسباب بازی,تمیز کردن اسباب بازی,شستن اسباب بازی کودک

 از آنجائی كه كودكان دائما اسباب بازی هایشان را در دهان می گذارند، به راحتی در معرض بیماریهای مختلف قرار می گیرند و به همین دلیل پاكیزه نگه داشتن اسباب بازیهایشان مسئله مهمی است كه باید به آن توجه كنیم.

به طور كلی دو راه اصلی برای تمیز كردن اسباب بازی ها و سایر وسایل كودك وجود دارد. یك راه، شستن با صابون و آب گرم است. چربی و چرك روی وسایل و میكروبها به این طریق از بین می روند. نیازی به صابون های ضد باكتری نیست و صابون معمولی برای این منظور كافی است.راه دوم،استفاده از محلول های بهداشتی است كه اكثر میكروبهای بیماریزا و خطرناك را از بین می برد اما به خاطر داشته باشید كه قبل از استفاده از آنها باید سطح اسباب بازی را با آب گرم و صابون شسته باشید زیرا علاوه بر میكروب معمولا چرك و چربی هم وجود دارند كه باید ابتدا از بین بروند.
 
محلول های سفید كننده حاوی كلرین كه معمولا در خانه وجود دارند برای میكروب زدائی مناسبند و البته باید قبل از مصرف ،رقیق شوند .برای این كار،یك چهارم فنجان از محلول سفید كننده را در 3.7 لیتر آب حل كنید. وقتی محلول را رقیق می كنید،خطر آن برای كودك هم كم می شود و به این دلیل كه كلرین ظرف چند دقیقه بخار می شود،سمی نیست. می توانید از سایر محلول های تائید شده هم استفاده كنید اما به برچسب روی آنها توجه كنید تا مطمئن شوید سمی نیستند و حتما دستور العمل های روی آنها را اجرا كنید.  

اسباب بازی,تمیز کردن اسباب بازی,شستن اسباب بازی کودک

 مطلبی كه در زیر آورده شده است نیز یك راهنمای كلی در مورد تمیز كردن اسباب بازی های كودك است.
 
اسباب بازی های پلاستیكی كوچك:
اگر بخواهید آنها را در ماشین ظرفشوئی بشوئید،در صورتیكه باتری نداشته باشند میتوان آنها را در ماشین گذاشت و با آب داغ و  پاك كننده شست. با این كار هم ضد عفونی و هم تمیز می شوند.

اگر مایلید با دست بشوئید آنها را در سینك با اسفنج،آب گرم وصابون بشوئید و دقت كنید تكه های غذا، چرك و چربی حتما برداشته شوند. سپس آنها را در مایع رقیق شده ای كه از محلول سفید كننده درست كرده اید قرار دهید و بعد آنها را در هوای آزاد قرار دهید تا خشك شوند.
 
برای اسباب بازی هائی كه باتری دارند،سطح بیرونی آنها را با آب گرم و صابون بشوئید، با محلول سفید كننده پاك كنید و در هوای آزاد بگذارید تا خشك شوند.

اسباب بازی ها و وسائل پلاستیكی بزرگتر، اسباب بازی های فلزی یا چوبی:
سطح آنها را با آب گرم و صابون بشوئید، با محلول سفید كننده پاك كنید و در هوای آزاد بگذارید تا خشك شوند.

اسباب بازی ها و وسایل پارچه ای:
آنها را میتوانید در ماشین لباسشوئی با محلول شستشو و آب داغ بشوئید.
 
نكته دیگر،تعداد دفعاتی است گه باید وسایل و اسباب بازی های كودك را شست. لازم نیست در این مورد وسواس به خرج دهید اما در موارد خاصی حتماآنها را بشوئید مثلا، هر زمان كه كودك غذا میخورد و همزمان بازی هم میكند یا بعد از اینكه سرماخوردگی و یا اسهال كودك بهبود پیدا كرد. اگر كودك اسباب بازی را در دهانش گذاشته،در پایان روز آنها را تمیز كنید. همچنین،خوب است كه سر زمان مشخصی، مثلا در پایان هر ماه هم وسایل كودك را تمیز كنید.  

 

منبع:ninisite.com


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


علل پیدایش دروغگویی در کودکان
دو شنبه 20 دی 1393 ساعت 21:34 | بازدید : 329 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

دروغگویی در کودکان,علت دروغ گفتن کودکان,درمان دروغگویی کودک

علل پیدایش دروغگویی در کودکان

دروغگویی از نظر لغوی به معنی کتمان واقعیت است و بیان سخنی که واقعیت خارج برای گوینده ندارد.

دروغ چيست؟
 دروغ بيان سخن و مطلبي است كه مطابق با واقع وحقيقت نيست. معمولا كسي كه دروغ مي گويد آگاهانه به تعريف حقيقت مي پردازد و امري را تاييد مي كند كه وجود خارجي ندارد. البته اين امر هميشه براي كودكان صادق نيست. چرا كه بسياري از كودكان خردسال و آن هايي كه در مرز سن تشخيص هستند، گاهي بين تخيل و واقعيت فرقي نمي گذارند و سخني مي گويند كه به نظر ما دروغ است. كودكاني كه آگاهانه دروغ مي گويند، معمولا با زمينه سازي ها و تدابيري از پيش تعيين شده اين كار را انجام مي دهند. در اين دروغ گويي ها، نقشه كشي و حساب مطرح است و كودك آن را به خاطر وصول به هدف و مقصد مورد استفاده قرار مي دهد.

علل پیدایش دروغگویی در کودکان
١. دروغ یک نوع انحراف از سلامت روانی است. بدین‌ترتیب وقتی والدین به صورت منطقی به نیازهای کودک پاسخ ندهند، کودک دروغگو می‌شود.

٢. ضعف شخصیت و مورد تحقیر واقع شدن کودک به وسیله والدین و اطرافیانش منجر به دروغگو شدن او می‌شود.

٣. وقتی از سوی والدین و اطرافیان به کودک توجه جدی نشود برای جلب توجه دیگران و والدین دروغ می‌گوید.

٤. داشتن والدین یا اطرافیان دروغگو، بدین‌ترتیب کودک از بزرگترها تقلید می‌کند.

٥. به شدت توسط والدین و اطرافیان‌شان سرکوب و تنبیه می‌شوند.

٦. والدین و اطرافیان‌شان از آنها انتظارات بیش از حد دارند، لذا کودک به خاطر ترس از انتقاد دروغ می‌گوید.

٧. از سوی والدین و اطرافیانش شخصیت وی مورد تهاجم قرار می‌گیرد، لذا برای دفاع از خود دروغ می‌گوید.

٨. بی‌توجهی والدین دربرخورد با کودکان، به‌عنوان مثال والدین گاهی به شوخی دروغ می‌گویند.

در چه صورت دروغگویی کودکان نگران کننده است؟
اگر کودک بعد از سنین پنج تا شش سالگی همچنان به دروغگویی خود ادامه دهد، می تواند جای نگرانی داشته باشد. والدین باید با بررسی علل توسل او به این امر، سعی در رفع کمبودهایی نمایند که در حقیقت عامل پناه جستن او به دروغگویی است. اما معمولاً کودکان در حدود شش تا هفت سالگی، از میزان دروغ های خود می کاهند. آنها در می یابند که دیگر دلیلی برای دروغ گفتن وجود ندارد و فقط در موارد نادر به چنین کاری متوسل می شوند.

پدر و مادر باید الگوی مناسبی برای فرزندشان باشند
هنگامی که والدین به یکدیگر دروغ می گویند، در واقع به کودک می آموزند که تو نیز می توانی این کار را بکنی. شنیدن دروغ های افراد بزرگسال به هنگام صحبت با تلفن نیز همین اثر را روی کودک دارد. به یاد داشته باشید که کودکان در چند سال نخست پس از تولد، تمایل شدیدی به الگوبرداری از پدر و مادر و سایر اعضای خانواده خود دارند. ممکن است علت دروغگویی فرزندتان، رفتار خشن و عصبی شما به هنگام بروز اتفاقاتی مانند شکستن گلدان و نظیر آن باشد. در چنین مواقعی به جای تنبیه و دعوا کردن او، می توانید بگویید: «خیلی حیف شد که مثلاً اون گلدون شکست. من اونو خیلی دوست داشتم. اما به هر حال تو که تقصیر نداشتی، اتفاقی افتاد و شکست.» به این ترتیب کودک دیگر دلیلی برای ترس و در پی آن، دروغ گفتن نمی بیند و اگر بار دیگر اتفاق مشابهی رخ دهد به راحتی حقیقت را خواهد گفت.

 

برای درمان دروغگویی باید علل آن به خوبی شناخته شود. برای پیشگیری و درمان دروغگویی والدین و مربیان باید واقعیات را بپذیرند و برای شنیدن موارد خوشایند و ناخوشایند از طرف کودکان آماده شوند و با رفتار خود به کودک بیاموزند که گفتن واقعیات به هر صورتی که باشد مقبول است و موجبات تنبیه و آزار کودک را فراهم نخواهد کرد. اگر کودک در عمل پی ببرد که والدین و مربیان او را برای دروغگویی تشویق و برای راستگویی تنبیه نمی‌کنند، به تظاهر در رفتار و جعل واقعیت نخواهد پرداخت.  

دروغگویی در کودکان,علت دروغ گفتن کودکان,درمان دروغگویی کودک

درمان دروغگویی کودک

درمان دروغگویی

شناخت علل
بايد بدانيم كه چرا كودك دروغ  مي گويد و چه انگيزه ها و موجباتي او را به دروغ وا داشته است! و هدف او از اين دروغ چيست!

 

نشان دادن ارزش راست گفتن

در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی با ارزش و پسندیده است. کودک باید ارزش راست گفتن را در عمل تجربه کند.


دادن آگاهي
پس از شناخت علت يا علل، زمان دادن آگاهي و اطلاعات لازم است. براي مثال كودكي كه در اثر اشتباه در بيان تخيل و واقعيت دروغي گفته است، بايد بفهمد كه واقعيت چيست و خواب و خيال چيست و به او بفهمانيد كه در بيان آن مسئله دچار اشتباه شده  است. به فردي كه در سن تشخيص است بايد تفهيم شود كه سخني را كه گفته، ناپسند بوده است و مورد قبول و پذيرش پدر و مادر و ديگران نيست و ممكن است روزي اين گونه سخنان زيان و خطر پديد آورند و باعث آبروريزي هايي شوند.

 

اجازه بیان احساسات
کودک باید احساسات خود را آزادانه ابراز کند. در صورتی که بیان احساسات باعث آزار و اذیت اطرافیان شود باید به کودک آموخت که به تدریج این احساسات را جایگزین احساسات خوشایند سازد و نباید برای احساسش تنبیه شود. برای نمونه اگر کودکی از برادر کوچکترش خوشش نمی‌آید باید به او اجازه داده شود که احساسش را بیان کند.


 ايجاد محيط سالم
محيط خانه و تربيت كودك را از ريا و نيرنگ دور سازيد و آن ها را از دوستان دروغ گو، حتي آن هايي كه گاهي به شوخي دروغ مي گويند دور كنيد. چرا كه كودك است و جنبه نقش پذيري و تقليد دارد.

 رعايت انصاف
كودك شاهد بي انصافي هاي والدين است. او مي بيند كه پدر يا مادر در اثر اشتباه ظرفي از دستشان مي افتد و مي شكند و كسي نيست آن ها را مورد بازخواست قرار دهد، ولي همين كه نمونه اين لغزش توسط كودك انجام شود، او را به باد ناسزا گرفته، متهم به سربه هوايي مي كنند. در اين حالت چون كودك انصافي از پدر و مادر نمي بيند و از سوي ديگر مايل به شكست و تحقير شخصيت خود نيست، تن به دروغ مي دهد.

عفو و بخشش
در خانه و خانواده و تربيت فرزندان رعايت انضباط و ضوابط اخلاقي ضروري است ولي زياده روي در اين امر درست نيست. براي واداشتن طفل به راست گويي ضروري است در مواردي از بعضي لغزش ها كه گاهي خودمان هم مرتكب آن مي شويم، چشم پوشي كنيم و او را ببخشيم. حتي رعايت انصاف ايجاب مي كند كه او در مواردي كارهاي جزئي خود را كه علني كردن آن موجب شرم و حياست، از شما پنهان دارد. البته به شرطي كه مخالف با شرع و اخلاق نباشد.

 محدود كردن توقعات
از او انتظار نداشته باشيد كه همه خواسته هاي شما را برآورده كند و كاري كه شما در انجامش ناتوان هستيد و يا تنبلي تان مي آيد، آن را انجام دهيد، او برايتان انجام دهد.

ايمن كردن از مجازات
فرزندان ما بايد در خانه احساس آرامش و اطمينان كنند و مطمئن باشند كه خطاهاي بي اختيار بخشوده مي شود. تنبيه و سرزنش براي مواردي است كه تعمدي در كار باشد و تازه اگر در همان كار عمدي هم سخن راست گفته شود موجب تخفيف در عقوبت بايد باشد.

پند و اندرز
اين امر در كودكان بسيار موثر است چرا كه هنوز با فطرت خود فاصله چنداني نگرفته اند و هنوز درون و ضميرشان پاك و صاف است. بيان اين كه خدا از اين كار راضي نيست و آدم به جهنم مي رود، براي بازداشتن بچه ها از دروغ موثر است.

محبت كردن
به فرزندان بايد محبت كرد به گونه اي كه او گرمي و لذت آن را بچشد و احساس كند، وجود محبت سبب مي شود كه كودك نيازي به تظاهر و تصنع نداشته باشد و به دروغ و فريب رو نياورد. البته لازمه اين محبت آن است كه در مواردي لغزش او را ناديده بگيرند و اگر هم خطايي مستحق تنبيه انجام داد، او را ببخشند.

 هشدار به كودك
ما معمولا سعي داريم به كودك تفهيم كنيم كه راه او راهي درست و به صواب نيست كه اين سخنان براي همه كودكان قابل فهم نيست اگر چه كودك بايد از قبل بداند كه دوست داشتن والدين چه منافعي براي او دارد و دوست نداشتن چه زيان هايي. بعدها در سنين بالاتر مي توان به او گفت كه اين كار را خدا دوست ندارد و چيزي كه خدا دوست ندارد در مقابلش عقوبت و مجازات است و او از لذت ها و محبت ها در دنيا و آخرت محروم مي شود.

مچ گيري
در موارد حادتر مي توان موضع شديدتري گرفت و پس از بيان دروغ هايش، آن را به رخش كشيد و به او تفهيم كرد كه ما مي دانيم تو دروغ مي گويي. البته لازم است اين مرحله پس از همه تذكرات، اخطارها و اندرزها باشد و آن چنان نباشد كه در حضور جمعي صورت گيرد و او در اين زمينه احساس حقارت كند، چون هنگامي كه كودك خود را رسوا ببيند سر از كارهاي خطرناكي در مي آورد و دروغ گويي حرفه اي مي شود.

 تنبيه و تهديد
در مواردي كه هيچ يك از مواضع بالا سودي نبخشد و فايده اي ندهد، بهتر است از راه تهديد و يا تنبيه او را از دروغ گويي دور داريم كه البته اين راه، چندان عملي نيست و تنبيه  ما نشان مي دهد كه ديگر در تربيت، كار از كار گذشته است.


 منابع:روزنامه خراسان

 روزنامه شهروند


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بیزاری از شغلتان، شما را بیمار می کند
یک شنبه 26 بهمن 1393 ساعت 21:36 | بازدید : 415 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

شغل شما چیست؟ مهندس، کارمند، کارگر، مسئول بایگانی یک اداره یا فروشنده یک فروشگاه بزرگ؟ شغلتان را دوست دارید؟ هر روز صبح با علاقه و انگیزه از رختخواب بلند می شوید تا سر کار بروید یا برعکس با هزار سختی رهسپار محل کارتان می شوید و طی روز هم مدام چشم به ساعت دوخته اید تا ساعت کاری تمام شود و به خانه بروید؟

اگر جزو گروه دوم هستید و نه تنها کارتان را دوست ندارید و از آن لذت نمی برید بلکه برایتان آزاردهنده نیز هست، باید بدانید و آگاه باشید که سلامت جسم و روان تان در خطر است و باید هر چه زودتر فکری کنید.

 

فقط نداشته ها را نبینید
دوست داشتن یک مسئله کاملا ذهنی است و از نگرش ما نسبت به یک چیز ناشی می شود. وقتی ما کارمان را دوست نداریم و حتی از شغل مان بدمان می آید، دلیلش چیزی نیست جز اینکه بیشتر به جنبه های منفی حرفه خود توجه می کنیم و آنها در نظرمان مهم هستند.

گاهی حتی این نکات منفی را بسیار مهمتر و بزرگتر از آنچه هستند در نظر می گیریم. هنگامی که به هر دلیلی احساس اجبار در کاری می کنیم، همین حس اجبار باعث ایجاد مقاومت در برابر آن می شود و همین امر کار را برای ما سخت تر می کند.

اگر واقعا کارتان را دوست ندارید باید به فکر چاره باشید. در وهله نخست شرایط را بسنجید؛ آیا در آینده امکان پرداختن به کار دیگری که بیشتر دوستش داشته باشید وجود دارد؟ اگر چنین است پس راحت تر می توانید با کار فعلی تان کنار بیایید.

به طور مثال اگر هم اکنون در یک اداره کارمند رده پایین هستید اما همیشه دوست داشته اید معلم باشید و در عین حال به کلاس های زبان انگلیسی می روید، بعد از اتمام دوره های زبان شاید بتوانید به عنوان معلم کار خود را در این رشته که دوستش دارید، شروع کنید. حتی ممکن است به صورت پاره وقت این کار را پیش بگیرید و تا مدتی کار فعلی تان را هم حفظ کنید.

شاید بگویید شغلی را دوست ندارید اما باید خرج خانه و زندگی را بدهیدتو اصلا امکان تغییر شغل بعد از این همه مدت را ندارید پس باید واقع بین باشید و به جای آزار خودتان شرایط را بپذیرید و به جای غر زدن سعی کنید نکات مثبت کارتان را بیابید و حتی خوب است یک فهرست از نکات مثبت و منفی کارتان تهیه کنید. حالا آنها را کنار هم بگذارید، احتمالا در این فهرست نکاتی که باعث دلگرمی شما بشوند پیدا خواهید کرد، حتی اگر یکی از این نکات داشتن همکاران خوب یا درآمدی که چرخ زندگی تان را می چرخاند، باشد؛ پس به جای اینکه تمام مدت به آنچه از نظر شما معایب حرفه تان است تمرکز کنید، نکات مثبت کارتان را در نظر بگیرید.

یادمان باشد رضایت از درون ما نشأت می گیرد و یک حس درونی است. ما باید درون خودمان این احساس را داشته باشیم وگرنه بهانه هایی که به صورت مقطعی ما را خوشحال می کنند و باعث رضایت خاطرمان می شوند زودگذر هستند.

به طور مثال ممکن است یک ارتقای شغلی باعث شود چند ساعت یا حتی چند روز شاد و راضی باشیم اما خیلی زود این ارتقا برایمان عادی می شود و دیگر نمی توانیم با تکیه بر آن شاد باشیم. بنابراین رضایت و شادی را باید درونمان ایجاد کنیم و این امر محقق نمی شود مگر با تغییر نگرشمان نسبت به زندگی.

خودتان را بشناسید
بسیاری از افراد علایق و توانمندی های خود را نمی شناسند. اگر شما علاقه ها و توانمندی های خود را بشناسید و به آنها توجه کنید به طور حتم می توانید زندگی لذتبخش تری داشته باشید. با شناخت علایق تان می توانید در اوقات فراغت به کارهایی که دوست دارید بپردازید و به این ترتیب زندگی تان از یکنواختی و کسالت درمی آید. به این ترتیب بخشی از روز را به کارهایی که دوست دارید خواهید پرداخت و کمتر از اینکه حرفه تان را دوست نداریدآزار خواهید دید.

حتی گاهی می توانید با تکیه بر این شناخت ها و تقویت توانمندی های خود راه جدیدی در حرفه تان بیابید که کارتان را هم برایتان خوشایندتر خواهد کرد.

خداحافظی با پیشرفت شغلی
کسانی که کارشان را دوست ندارند و از آن بدتر از کارشان بدشان می آید، نه تنهاس لامت روانی بلکه سلامت جسمی شان هم به خطر می افتد چرا که همانطور که همه می دانیم روان و جسم ارتباط تنگاتنگی دارند و مشکلات هر یک بر دیگری هم اثر می گذارد.

وقتی روان شما همیشه در معرض فشار است، جسم تان نیز به مرور زمان آسیب خواهد دید. دردهای روانی جسمی که این روزها خیلی ها با آنها دست به گریبان هستند از جمله این دردهای جسمی است که ریشه روانی دارد.

از سوی دیگر، این افراد به دلیل اینکه شغل شان را دوست ندارند ممکن است نتوانند با همکاران خود رابطه خوبی برقرار کنند و چون مدام تحت فشار هستند، ممکن است در برقراری روابط موثر و سالم با سایر افراد هم ناتوان باشند و دیگران آنها را به عنوان افراد عصبی منفی باف، پرتوقع و ایرادگیر بشناسند.

این افراد همچنین شانس کمتری برای پیشرفت و ارتقای شغلی خود خواهند داشت چون واضح است فردی که انگیزه و علاقه لازم را برای انجام دادن کاری ندارد، نمی تواند در آن رشته چندان موفق باشد و همین امر ممکن است برسرخوردگی و ناکامی او بیفزاید.

منبع:هفته نامه زندگی مثبت


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چگونه بر روی کارهای خود بهتر تمرکز کنیم؟
دو شنبه 19 خرداد 1393 ساعت 20:19 | بازدید : 642 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

اصولاً زمانی یک شخص می‌تواند کاری را به‌درستی انجام دهد که بتواند بر روی آن کار تمرکز کند و توانایی آن را داشته باشد که تمام جزئیات مربوط به آن کار را ببیند.
حتماً برای شما هم پیش آمده که بخواهید کاری را انجام بدهید ولی تمرکز کافی را برای انجام آن کار نداشته و نتوانسته‌اید آن کار را به‌درستی انجام دهید، اصولاً زمانی یک شخص می‌تواند کاری را به‌درستی انجام دهد که بتواند بر روی آن کار تمرکز کند و توانایی آن را داشته باشد که تمام جزئیات مربوط به آن کار را ببیند، زیرا انجام یک کار بدون توجه به تمام زوایای پیدا و پنهان آن کار بدون شک نتیجه مطلوب را برای شما به ارمغان نخواهد آورد، لذا توانایی تمرکز بر روی یک کار درآن‌واحد یکی از ویژگی‌های مثبت هر شخص محسوب می‌شود پس در این مقاله ما با یکدیگر راه‌های افزایش این توانایی را با یکدیگر بررسی می‌کنیم.

تمرکز چیست؟
این‌یک سؤال بنیادی است که بایستی به‌درستی موشکافی شود زیرا بدون دانستن تعریفی جامع و شامل از تمرکز نمی‌توانیم به اهداف تعیین‌شده خود دست‌یابیم، تمرکز تعاریف مختلفی دارد ولی بهترین آن‌ها می‌گوید که تمرکز یعنی اینکه ذهن خود را بجای  فکر کردن و درگیر شدن درباره چند موضوع، بر روی یک موضوع خاص متمرکز کنیم. یعنی اینکه زمانی که می‌خواهید کاری را انجام دهید لازم است که به دیگر امور فکر نکنیم تا بتوانیم با حداکثر توانایی ذهنمان گوشه‌های نهان آن موضوع خاص را واکاوی کنیم، زیرا ذهن هر شخص توان خاص و البته محدودی دارد و نمی‌تواند تا هراندازه بخواهد بر روی چند موضوع و یا حتی یک موضوع تمرکز کند پس با فکر کردن به یک موضوع درآن‌واحد می‌توان تمرکز خود را بالا برد که هرچند این قضیه به یک سری دستورالعمل‌ها نیاز دارد که آن دستورالعمل‌ها را یک‌به‌یک با همدیگر مرور می‌کنیم.

 

یکی از اولین گام‌هایی که در این راستا بایستی برداشته شود تصمیم‌گیری برای این است که شما اصلاً در یک‌زمان خاص می‌خواهید به چه موضوعی فکر کنید و یا اینکه چه‌کاری را می‌خواهید انجام دهید، زیرا زمانی که شما برای خود هدف‌گذاری کرده باشید خیلی راحت‌تر می‌توانید بر روی آن هدف خود تمرکز کنید و بقیه موضوعات را که به هدفتان ربطی ندارد و یا اینکه در اولویت‌های بعدی قرار دارند را کنار بگذارید، پس در اولین گام بایستی موضوع موردنظر خود را به‌روشنی و با جزییات بالا تفکیک کنید تا موضوع موردنظر برای تمرکز، به‌روشنی مشخص شود.

در زمینه مشاهده نشانه‌های تمرکز راهکارهای زیادی وجود دارد که یکی از آن‌ها رفتن به تئاتر و یا سینما و مشاهده دیگران است زیرا زمانی که شما در سینما به دیگران نگاه می‌کنید به نکته جالبی پی می‌برید زیرا زمان پخش فیلم و یا اجرای نمایش اکثر حضار بدون اینکه پلک بزنند و یا اینکه با یکدیگر حرف بزنند با تمام وجود در حال تماشای فیلم خود هستند این مشاهده به شما نشانه‌های یک شخص متمرکز را به‌صورت تجربی نشان خواهد داد و نتیجه این تجربه تلاش برای استفاده از تمام حواس خود برای افزایش تمرکز است.

آماده‌سازی شرایط محیطی
از روش‌های مفید برای افزایش تمرکز آماده‌سازی شرایط محیطی است، آماده‌سازی شرایط محیطی بدین گونه است که شما بایستی با توجه به کاری که می‌خواهید انجام دهید محیط آن کار را برای افزایش تمرکز خود مهیا سازید برای مثال شما می‌خواهید مطالعه داشته باشید لذا در راستای افزایش تمرکز خود بایستی شرایط محیطی مطالعه را نیز افزایش دهید بدین‌سان که از مطالعه در نقاط شلوغ خودداری کنید و اینکه وسایلی را که ممکن است تمرکز شما را بر هم بزند را مثل موبایل و تبلت را از خود دور کنید تا بتوانید بدون دغدغه ذهنی به مطالعه خود بپردازید.

از دیگر روش‌های  افزایش تمرکز افزایش آرامش خود است زیرا فردی که آرامش درونی دارد بدون شک مرغ خیال او کمتر از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و بیشتر می‌تواند به یک موضوع درآن‌واحد فکر کند زیرا شخصی  که دارای آرامش درونی است در کل موضوعات ذهنی برای او کمتر وجود دارد و ذهن ایشان کمتر دچار دریفت ذهنی می‌شود، در کل روی‌هم‌رفته تلاش برای آرام بودن بسیار می‌تواند در زندگی شخصیتان به شما کمک کند.

حال گاهی اوقات پیش میاید که شما بر روی کاری تمرکز می‌کنید ولی بعد از گذشت مدتی مشاهده می‌کنید که ذهنتان مشغول یک سری فکر و خیال دیگر می‌شود که در اینجا پیشنهاد ما به شما این است که زمانی که به این مرحله رسیدید دست از کار خود بردارید و برای مدتی استراحت کنید البته بهترین کار در این‌زمانی قدم زدن است شما می‌توانید مدتی را پیاده‌روی کنید و به تمام دغدغه‌های ذهنی خود فکر کنید و برای آن‌ها به‌صورت ذهنی راه‌حلی پیدا کنید تا اینکه وقتی می‌خواهید مجدداً به سر کار خود برگردید دیگر آن موضوعات پریشان کننده برای شما دغدغه ذهنی محسوب نشود.

در ادامه این مقاله برای افزایش تمرکز سه راهکار را که بر روی خروجی‌های دانشگاه کانزاس قرار گرفته بود، تحلیل می‌کنیم که امید است مفید واقع شود. درباره این سه راهکار بایستی خدمت شما بیان شود که این راهکارها در واقع یک سری استراتژی‌هایی هستند که با تمرین و تکرار آن‌ها می‌شود تمرکز خود را تا حد زیادی افزایش داد، البته نبایستی فراموش شود که این‌ها همگی با تمرین و تکرار است که مؤثر واقع می‌شوند وگرنه بدون تأثیر خواهند ماند لذا رمز موفقیت با این راهکارها در تکرار و تمرین است.

1- همین حالا اینجا باش

بعضی اوقات که شما در حال تمرکز کردن بر روی یک کار هستید به‌صورت ناخودآگاه ذهنتان به یک موضوع دیگر به‌اصطلاح پرش می‌کند که این قضیه را پرش ذهن میگویند، حال زمانی که شما مثلاً در کلاس درس هستید و ناگهان متوجه می‌شوید که دچار پرش ذهن شده‌اید بایستی بلافاصله به خود بگویید که ” همین حالا برگرد” تا یک تلنگری به خود داده باشید و سریعاً به موضوع اصلی بحث برگردید، البته شایان ذکر است که این تمرین با گذر زمان نتیجه می‌دهد و شما بعد از چند هفته با تکرار زیاد شاهد این خواهید بود که فاصله بین پرش‌های ذهن شما خیلی بیشتر از قبل می‌شود و شما در واقع متمرکزتر می‌شوید.

2- تکنیک عنکبوت

بعضی اوقات امکان مهیاکردن 100% شرایط محیطی برای ما وجود ندارد و گاهی اوقات چه بخواهیم و چه نخواهیم دچار یک سری عوامل حواس‌پرتی از خارج خواهیم شد، در اینجا مثالی برای شما می‌زنیم که متوجه شوید چگونه می‌شود این قبیل حواس‌پرتی‌ها را نادیده گرفت و بر سر موضوع اصلی خودمان همچون گذشته متمرکز باقی بمانیم، اگر شما با یک تکیه چوب به تار یک عنکبوت مرتب ضربه وارد کنید عنکبوت به‌صورت غریزی به سمت آن چوب حرکت می‌کند زیرا فکر می‌کند که در تارش دامی گرفتار گشته است ولی بعد از بررسی متوجه می‌شود که به کاه دان زده و از غذا خبری نیست! درنتیجه تکرار این عمل عنکبوت ما دیگر پاسخی به تکان‌های تار خود نمی‌دهد و فکر می‌کند که بقیه تکان‌ها هم مثل قبل بیهوده خواهد بود نتیجه این داستان این است که اگر ما تلاش کنیم که نسبت به وقایع اطرافمان بی‌توجه باشیم نتیجه این اتفاق این خواهد بود که دیگر هر صدایی یا حرکتی باعث پرت شدن حواس ما نخواهد شد.

پس برای شروع سعی کنید نسبت به اتفاقات اطرافتان بی‌توجه باشید مثلاً اگر سر کلاس درس یکی از دانشجویان سرفه کرد یا مدادش از روی میز افتاد برنگردید و آن را نگاه نکنید و یا حتی به آن صدا فکر نیز نکنید و یا هنگامی‌که در حال صحبت با دوست خود هستید صرفاً به او توجه کنید و جای دیگری جز صورت او را نگاه نکنید، با انجام این تمرین کم‌کم تمرکز شما حساسیت خود را نسبت به اتفاقات حاشیه‌ای از دست می‌دهد و شما کمتر دچار پرش ذهن می‌شوید.

3- وقت نگرانی

حال شما گاهی مورد هجوم سیلی از افکار و دل‌مشغولی‌هایی می‌شوید که منجر به پرش ذهن شما می‌شود، در این قسمت نگارنده به شما توصیه می‌کند که در طول روز برای خود یک‌زمان را به‌عنوان زمانی جهت رسیدگی به آن دل‌مشغولی‌ها و نگرانی‌ها اختصاص دهید که نتیجه این کار باعث می‌شود  زمانی که فکری رشته افکار شما را پاره کرد بلافاصله به خود بگویید که من برای رسیدگی به این امور وقت مخصوص به آن را دارم پس در حال حاضر بایستی بر روی مشکل فعلی خودم تمرکز کنم، نهایتاً با اختصاص دادن این وقت لابه‌لای جدول برنامه‌های روزانه خود باعث تمرکز بیشتر حواس خود می‌شوید، خیلی جالب است که بدانید در این زمینه نیز تحقیقاتی صورت گرفته است و نتیجه آن بدین شکل بوده که هر کس که از این وقت در برنامه زمانی روزانه خود استفاده کند در حدود 35% کمتر از دیگران دچار پرش ذهن در طول روز می‌شود.

از دیگر روش‌های افزایش تمرکز این است که مثلاً زمانی که شما بر روی موضوعی خاص در حال فکر کردن هستید برای کاهش پرش ذهن خود بیشتر روی جزییات آن موضوع فکر کنید و تا می‌توانید ذهن خود را بیشتر و بیشتر بر روی آن موضوع درگیر کنید تا وقت کمتری برای پریدن و فکر کردن بر روی دیگر موضوعات داشته باشد. البته دانستن سطح انرژی خود در طول روز نیز می‌تواند کمک شایانی برای برنامه‌ریزی شما کند مثلاً اگر شما بدانید که در صبح‌ها از انرژی بیشتری برخوردار هستید می‌توانید موضوعات چالشی را که برای تمرکز بر روی آن‌ها انرژی زیادی می‌خواهد، برای آن‌وقت قرار دهید و مثلاً شب‌ها که از انرژی کمتری برخوردار هستید بر روی موضوعات ساده‌تر کار کنید.

البته از نقطه نظر فیزیکی و محیطی می‌شود مقاله‌ها در راستای تمرکز داد ولی اگر بخواهیم خیلی خلاصه آن‌ها را مرور کنیم مسئله نور و ژست شما هنگام انجام کاری از تأثیرگذارترین عوامل بر روی تمرکز شما خواهد بود.

 

یک دید دیگر
حال مناسب است که از نقطه نظر پزشکی به مسئله تمرکز نگاه کنیم، گاهی مشاهده کرده‌اید که بعد از حدوداً 30 دقیقه تمرکز بر روی یک موضوع ذهن شما به‌شدت خسته می‌شود و بسیار می‌خواهد که از روی آن موضوع بپرد، دلیل این امر بسیار جالب است و تماماً به چرخش جریان خون درون مغز انسان رابطه دارد، سوخت مغز انسان گلوکز است که از طریق خون و اکسیژن درون آن وارد مغز می‌شود حال اگر شما برای مدت طولانی یکجا بنشینید و تحرک نداشته باشید به دلیل این یکجا نشستن سیستم گردش خون شما دچار اختلالاتی می‌شود که مستقیماً بر روی تمرکز شما تأثیر مستقیم می‌گذارد، در این مواقع پزشکان توصیه می‌کنند که بعد از انجام 30 تا 60 دقیقه کار ذهنی اندکی قدم بزنید یا اینکه حرکات کششی انجام دهید تا سیستم خون‌رسانی خود را بهبود ببخشید، از طرف دیگر مکانیسم مغز انسان به‌گونه‌ای است که اطلاعات ورودی را در هنگام استراحت طبقه‌بندی می‌کند پس اگر ما استراحت کافی نداشته باشیم اطلاعات ورودی به‌شدت روی‌هم انباشته می‌شود و استخراج و فراخوانی آن‌ها برای مغز انسان بسیار دشوار می‌شود که نتیجه این قضیه نیز تأثیر مستقیم بر روی تمرکز شما خواهد داشت.

راه‌ها و روش‌های افزایش تمرکز بسیارند که در اینجا با یکدیگر خلاصه  بعضی از مهم‌ترین‌ها را با یکدیگر مرور کردیم، ولی جا دارد که یک روش بسیار مؤثر و مفید دیگر را نیز برای شما دوستان واکاوی کنیم، در این روش که به آن اصطلاحاً روش کلیدواژه‌ها میگویند بدین گونه است که شما بایستی همواره تعدادی کلیدواژه را که معرف اکثر ویژگی‌های فعالیت‌های موردنظرتان است را به خاطر داشته باشید و بعدازاینکه دچار پرش ذهن شدید بلافاصله آن کلیدواژه‌ها را برای خود تکرار کنید زیرا این کلیدواژه‌ها به شما این امکان را می‌دهد که با گفتن یک کلمه به‌سرعت اصل موضوع را در ذهن خود بازخوانی کنید و با سرعت هرچه بیشتر به اصل رشته فکری خود بازگردید.

منبع:فارنت

 


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حقایقی خواندنی در مورد پول و خوشبختی
دو شنبه 19 خرداد 1393 ساعت 20:10 | بازدید : 810 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

از زمان اختراع پول در قرن 19 قبل از میلاد در خاورمیانه شاید این سوال در بین مردم وجود داشته که آیا پول خوشبختی می اورد؟

مطالعات اخیر به جواب هایی در مورد این سوال قدیمی و همیشگی دست پیدا کرده که فراتر از اظهار نظرهای شخصی در این مورد بوده و تا حدود زیادی پایه و اساس علمی و آماری دارد.

علاوه بر این در ادامه به برخی توصیه های ارائه شده در راستای همین مطالعات برای شاد تر بودن در کنار انتخاب های صحیح پولی و مالی اشاره خواهیم کرد.

1. چه جیزی طبقه متوسط جامعه را خوشحال می کند؟
هیچ کس به طور دقیق نمی داند خوشحال  خوشبختی چیست و دقیقا چه مفهومی دارد. چطور شرایط خاص فردی را خوشحال می کند و در مقابل همان شرایط برای فرد دیگری معنای خاصی ندارد و یا بالعکس ناراحت کننده است. مطالعات اخیر نشان می دهد که دو نوع شادی و خوشحالی وجود دارد.

یکی از آنها "تامین احساسی" نام دارد و به تجربه روزانه فرد که شامل میزان خنده، استرس ، عصبانیت ویا لذت بردن است مربوط می شود.

در مطالعه انجام شده در سال 2010 در دانشکاه پرینستون این نتیجه حاصل شد که طبقه پاین اقتصادی جامعه به اندازه کسانی که پول بیشتری درمی آورند شاد و خوشحال نیستند. اما میزان این اختلاف تنها تا یک حد معینی وجود دارد یعنی از یک حد درآمد بیشتر دیگر کسب درآمد بیشتر باعث بروز خوشحالی و شادی بیشتر نمی شود.

در واقع این نوع شادی و خوشحالی به میزان سلامت و ارتباطات سالم بستگی دارد نه به رقم حقوق و دستمزد افراد.

2.سطح بالاتری از شادی و خوشحالی
نوع دیگری از شادی و خوشحالی وجود دارد که آن را "ارزشیابی زندگی" می نامند. این نوع رضایت به چشم انداز فرد از زندگی خود در دراز مدت و پیش بینی رسیدن به اهداف و آرزوهای آن فرد مربوط می شود.

محققین معتقدند این نوع شادی و خوشحالی با بالارفتن میزان درآمد و تحصیلات ارتباط دارد.

مطالعات سال 2013 در دانشگاه میشیگان بر روی 25 کشور مختلف نشان داد که افرادی کع درآمد بیشتری دارند به نظر شادتر و خوش حال تر از کسانی هستند که درآمد کمتری دارند. با این حال هیچ فاکتور ثابتی برای اینکه ارتباط بین پول و میزان خوشحالی و شادی افراد را توجیه کند وجود ندارد. برای مثال به دنبال نقض این مورد در مطالعات انجام شده افرادی وجود داشتنه اند که تا نیم میلیون دلار درآمد داشته اند اما میزان شادی و رضایتشان از زندگی بسیار کمتر از افراد با درآمد پایین بوده است.

3. چه چیز باعت شادی و رضایت در دوران بازنشستگی می شود؟
مطالعات موسسه پول ملی در سال 2013 نشان می دهد شاد ترین افراد بازنشسته کسانی هستند که هیچ گونه بدهی نداشته باشند و یا اینکه بدهی شان صاف شده باشد.

36 درصد بازنشتگان خوشحال و راضی کسانی بودند که بدهیشان تا 7 سال آینده تمام خواهد شد و در مقابل 24 درصد نا راضی قرار می گیرند.

اما چه چیزی باعث می شود که میزان بدهی و وام اینقدر اهمیت داشته باشد؟ افراد معمولا پس از بازنشستگی میزان درآمد و حقوق ثابتی دارند. به همین دلیل در صورت اتمام بدهی شان میزان پول بیشتری برای صرف کردن در امور مختلف دارند و به نسبت میزان شادی و رضایت بیشتری خواهند داشت.

84 درصد افراد مورد مطالعه نیز اظهار داشته اند که ذخیره کردن برای روز مبادا باعث می شود که احساس کنترل بیشتری بر روی زندگی خود داشته باشند و در نهایت رضایت و خوشحالی بیشتری داشته باشند.

4. جطور می توانیم خوشحال تر و راضی تر باشیم
با وجود اینکه میزان شادی ورضایت افراد از زندگی به عوامل مختلفی بستگی دارد اما می توان به طور عمده آن را نتیجه تصمیمات ما در باره زمان و پول در نظر گرفت.

برای مثال اگر محل سکونت شما در نزدیکی محل کارتان باشد و زمان رفت و آمد شمتا کمت باشد به مراتب نسبت به زمانی که در یک خانه مجلل و به دور از محل کارتنا ساکن باشید احساس شادی و رضایت بیشتری خواهید داشت.

همچنین شیوه زندگی مصرف گرایانه الزاما شادی و خوشحالی به همراه نخواهد داشت  ولی د ر مقابل ارتباطات اجتماعی با میزان رضایت افراد از زندگی رابطه مستقیم دارد.

بنابراین می توان گفت که صرف کردن پول و وقت برای داشتن ارتباط بیشتر با دوستان و آشنایان بسیار بهتر از رفتن به مراکز خرید و صرف هزینه برای خرید اقلام و کالاهای مختلف است.

منبع:بازار خبر


موضوعات مرتبط: روانشناسی , برای زندگی بهتر , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قبل تصمیم گیری کلیک کنید
دو شنبه 19 خرداد 1393 ساعت 20:8 | بازدید : 700 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

اگر می خواهید تصمیمی بگیرید و در بزرگراه های زندگی ، سردرگم شده اید،بهتراست چراغ قوه های تان را روشن کنید.

برای بار اول است که وارد این جاده شده اید ، راهنمایی هم همراه تان نیست ، می خواهید مسیری را طی کنید که نسبت به آن آگاهی ندارید. هوا تاریک است و تمام جاده با نور ضعیف مهتاب روشن شده است ، چگونه می خواهید راه را طی کنید؟

در چنین شرایطی به طور طبیعی باید نگران این باشید که چه اتفاقی می افتد. اگر به راه تان ادامه دهید و فکری برای وضعیت موجود نکنید ، هر قدمی که بر می دارید ممکن است شما را از هدف تان و مسیری که صحیح است،دور تر کند و حتی ممکن است آسیبی هم به شما برسد.

باید فکری کنید . نوری ،چراغی و یا منتظر بمانید تا صبح شود وبتوانید تصمیم بگیرید از کدام طرف حرکت کنید.

حکایت این جاده و مسافرانش ،حکایت زندگی است و ما آدم ها که از صبح ،وقتی چشم باز می کنیم تا آخر شب که می خوابیم در حال انتخاب هستیم .تصمیم گیری های بزرگ و کوچک در طول روز ،آنقدر زیاد هستند که گاهی فراموش می کنیم همین لحظه و همین جا هم به نوعی در گیر« انتخاب کردن» هستیم.شما تصمیم می گیرید که این مقاله را تا انتها بخوانید ویا ادامه ندهید.من به شما پیشنهاد می کنم که تا اخر مطلب با ما باشید اما این شما هستید که تصمیم می گیرید.

از همین تصمیمات کوچک و ساده ،روش تصمیم گیری مهم است تا زمانی که در دوراهی های مهم زندگی باید یکی را انتخاب کنید و در برخی مواقع کار سخت تر می شود و در بزرگراهی چندین راه متفاوت مقابل روی تان قرار می گیرد و آنوقت است که باید بدانید برای انتخاب مسیر صحیح ،نمی شود شیر یا خط انداخت.تصمیم گیری صحیح برای خود قوانینی دارد. برخی از تصمیم های ما در زندگی می تواند به کلی بر روی اینده ی ما و حتی اطرافیانمان تاثیر می گذارد. وقتی میخواهیم رشته ی تحصیلی و یا شغل آینده مان را انتخاب کنیم ، درگیر یک تصمیم گیری مهم هستیم اما مهم ترین تصمیمی که هر فرد می گیرد و بر تمام جنبه های زندگی اش تاثیر می گذارد ، انتخاب همسر است.
 
1- فضای روشن ،انتخاب صحیح
اولین شرط یک تصمیم گیری درست این است که باید این اتفاق در مسیر شفاف صورت بگیرد.همانطور که اگر در یک جاده باشید و نور کافی وجود نداشته باشد ،نمی توانید راه درست را پیدا کنید ، در انتخاب های زندگی نیز باید فضایی ایجاد کرد که تصمیم گیری در شرایطی بدون ابهام و با در نظر گرفتن کلیه ی جوانب صورت بگیرد.البته هر قدر هم که تصمیم گیری بر پایه ی عقلانیت باشد ، باز هم درصدی خطا را می توان برایش متصور شد اما هر چه جوانب کار بیشتر سنجیده شود ، می توان امیدوار بود که تصمیم صحیح تری و ضریب خطای کمتری ،گرفته شده است.

 2- وقتی فکر ها جمع می شوند
یکی از عادت های خوب انسانهای موفق ، مشورت و همفکری در مسائل زندگی است. هر قدر هم از نظر خودتان تمام جوانب کار را سنجیده باشید اما باز هم مطمئن باشید که چند فکر بهتر از یک فکر عمل خواهد کرد.البته تصمیم گیرنده ی نهایی شما هستید اما وقتی نظر دیگران را هم دریک مورد خاص بشنوید و تحلیل های آن ها را مورد توجه قرار دهید ،ممکن است که قسمت هایی از موضوع که از چشمان شما مخفی مانده است،نمایان شود و در تصمیم نهایی تان تاثیر بگذارد.
 
3- یک پیش نیاز اساسی
یکی از ملزومات یک تصمیم گیری صحیح، تحقیق در آن موضوع است.چیزی که در فرهنگ ما در مورد ازدواج تقریبا به صورت یک رسم در آمده و در اغلب موارد ،دختر و پسر بعد از آشنایی اولیه ،در مورد فرد مورد نظر و خانواده اش ،تحقیق می کنند.تحقیق برای انتخاب و اطمینان از جنبه هایی که در فرصت کوتاه قابل بررسی نیست،یک راهکار مناسب است. حتی زمانی که رشته ی خاصی را برای ادامه ی تحصیل انتخاب می کنید ، پرس و جو از چند نفر که ان رشته را خوانده اند وپرسش هایی از چگونگی درس و بازار کار آن می تواند به شما کمک کند واقع بینانه تر عمل کنید.
 
4 - فرار از مسئولیت
برخی برای آنکه از مسئولیت انتخاب های شان شانه خالی کنند و در صورت اشتباه ،تقصیر را گردن تقدیر و روزگار بیندازند ، به استخاره و فال روی می آورند که انتخاب صحیحی نیست.البته توکل بر خدا در هر کاری لازم و ضروری است اما به شرطی که در هنگام تصمیم گیری بر پایه ی عقل و شواهد موجود ،تمام تلاش تان را برای استفاده از فرصت انتخاب که خداوند به انسان داده است ، بکنید.

زندگی و حرکت در جاده ی آینده نیاز به تحقیق،تعقل و بررسی های شفاف و همفکری دارد.وقتی تمام این جوانب را رعایت کردید ، با توکل بر خدا می توانید در جاده ی زندگی قدم بردارید.
منبع: تبیان


موضوعات مرتبط: روانشناسی , مشاوره خانواده , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
تماس با ما

سلام دوستان عزیز می خواستم بهتون اطلاع بدم به لطف خدای مهربان پورتال کشکول توانست در مسابقات وبلاگ نویسی استانی رتبه ی اول را کسب کنه !!! شاد باشید و تندرست

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پورتال جامع کشکول و آدرس kashkoul.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 469
:: کل نظرات : 3

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :